blackboard

base info - اطلاعات اولیه

blackboard - تخته سیاه

noun - اسم

/ˈblækbɔːrd/

UK :

/ˈblækbɔːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blackboard] در گوگل
description - توضیح

  • تخته ای با سطح صاف تیره که در مدارس برای نوشتن با گچ استفاده می شود

  • a dark surface on a wall or frame that a teacher writes on with chalk (= white substance)


    سطح تیره روی دیوار یا قاب که معلم با گچ (= ماده سفید) روی آن می نویسد.

  • a chalkboard


    یک تخته سیاه

  • And through another he saw a classroom with lots of tiny desks and a blackboard at one end.


    و از طریق دیگری کلاسی را دید که در انتهای آن تعداد زیادی میز کوچک و یک تخته سیاه وجود داشت.

  • The screen becomes an individualised blackboard for each child.


    صفحه نمایش به یک تخته سیاه جداگانه برای هر کودک تبدیل می شود.

  • Nailed to the wall was a large blackboard with a compartment for chalk attached to it.


    به دیوار یک تخته سیاه بزرگ با محفظه ای برای گچ وصل شده بود.

  • Mathematicians scribble equations on blackboards and program supercomputers to make the billions of calculations needed to break a tough code.


    ریاضیدانان معادلات را روی تخته سیاه خط می زنند و ابررایانه ها را برنامه ریزی می کنند تا میلیاردها محاسبه لازم برای شکستن یک کد سخت را انجام دهند.

  • Compatibility between components was ensured by using a structurally uniform global database, the blackboard.


    سازگاری بین اجزا با استفاده از یک پایگاه داده جهانی یکنواخت ساختاری، تخته سیاه تضمین شد.

  • Periodically he will explain a rule or illustrate its use on the blackboard.


    او به طور دوره ای یک قانون را توضیح می دهد یا استفاده از آن را روی تخته سیاه نشان می دهد.

  • Table 9. 1 illustrates how your blackboard might look.


    جدول 9. 1 نحوه ظاهر تخته سیاه شما را نشان می دهد.

example - مثال
  • to write on the blackboard


    برای نوشتن روی تخته سیاه

  • Please copy the homework from the blackboard.


    لطفا تکالیف را از روی تخته سیاه کپی کنید.

synonyms - مترادف

  • هیئت مدیره

  • whiteboard


    تخته سفید

  • chalkboard


    تخته سیاه

  • slate


    سنگ لوح

  • greenboard


    تخته سبز


  • تخته تحریر

  • noticeboard


    تابلو اعلانات

  • flip chart


    فلیپ چارت

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

amiably

لغت پیشنهادی

lawyers

لغت پیشنهادی

spanned