blue-chip

base info - اطلاعات اولیه

blue-chip - تراشه آبی

adjective - صفت

/ˌbluː ˈtʃɪp/

UK :

/ˌbluː ˈtʃɪp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blue-chip] در گوگل
description - توضیح
  • a share in a well-managed, successful company with a long record of paying profits to shareholders during good and bad economic times


    سهم در یک شرکت موفق و با مدیریت خوب با سابقه طولانی در پرداخت سود به سهامداران در شرایط خوب و بد اقتصادی

  • A blue-chip company or investment is one that can be trusted and is not likely to fail.


    یک شرکت یا سرمایه‌گذاری با تراشه آبی شرکتی است که می‌توان به آن اعتماد کرد و احتمال شکست آن وجود ندارد.

  • (of a company) considered to be a safe investment for your money because it is well-established and has performed well in the past


    (یک شرکت) به عنوان یک سرمایه گذاری مطمئن برای پول شما محسوب می شود زیرا به خوبی تثبیت شده است و در گذشته عملکرد خوبی داشته است.

  • Blue-chip also means of top quality


    بلو چیپ نیز به معنای کیفیت عالی است

  • a large and successful company whose shares are considered to be a good investment


    یک شرکت بزرگ و موفق که سهام آن سرمایه گذاری خوبی محسوب می شود

  • relating to a large and successful company whose shares are considered to be a good investment


    مربوط به یک شرکت بزرگ و موفق که سهام آن سرمایه گذاری خوبی محسوب می شود

  • blue chip stocks and shares


    سهام و سهام بلو چیپ

example - مثال
  • blue-chip companies


    شرکت های تولید تراشه آبی

  • Even a profitable team like the Cowboys can’t keep all their blue-chip players.


    حتی یک تیم سودآور مانند کابوی ها نمی تواند تمام بازیکنان بلوچی خود را حفظ کند.

  • After years of restructuring, Japanese blue chips were posting record profits.


    پس از سال‌ها تجدید ساختار، چیپ‌های آبی ژاپنی رکورد سودی را ثبت کردند.

  • blue-chip clients such as Rolls-Royce and Mercedes


    مشتریان بلو چیپ مانند رولز رویس و مرسدس بنز

  • blue-chip stocks/shares


    سهام/سهام با چیپ آبی

synonyms - مترادف
  • premium


    حق بیمه

  • superior


    برتر


  • خوب

  • top


    بالا


  • انتخاب


  • نخبه

  • exclusive


    انحصاری

  • fabulous


    شگفت آور

  • premier


    نخست وزیر


  • نخست


  • انتخاب کنید

  • classy


    درجه یک

  • deluxe


    لوکس

  • extravagant


    مسرف

  • fab


    عالی


  • عمده


  • اوج

  • precious


    گرانبها


  • کیفیت

  • supreme


    سطح بالا

  • upmarket


    بالاخره

  • upscale


    مرکزی


  • هزینه بر

  • costly


    ترک خوردن

  • cracking


    عزیز


  • غالب


  • استثنایی


  • گران

  • exceptional


    بهترین


  • finest


antonyms - متضاد

  • ارزان

  • inexpensive


    بودجه


  • کثیف

  • lousy


    متوسط

  • mediocre


    رقت انگیز

  • pitiful


    میانگین


  • پایه


  • مشترک


  • زننده

  • nasty


    فرعی

  • pitiable


    غیر استاندارد

  • subpar


    بی هزینه

  • substandard


    اقتصادی

  • uncostly


    پست تر


  • لنگ

  • inferior


    سطح پایین

  • lame


    کم هزینه

  • low-class


    درجه کم

  • low-cost


    قیمت پایین

  • low-grade


    با قیمت پایین

  • low-price


    بی کیفیت

  • low-priced


    درجه دوم

  • poor-quality


    درجه سوم

  • second-rate


    بی رحمانه

  • third-rate


    خیلی بد و ناخوشایند

  • atrocious


    مکروه، زشت، نفرت انگیز


  • کم

  • execrable


    تأسفبار - رقت انگیز

  • low


    فقیر

  • pathetic



لغت پیشنهادی

multi

لغت پیشنهادی

harming

لغت پیشنهادی

Bulgarian