declaring
declaring - اعلام می کند
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل فاعل از اعلام
برای اعلام چیزی به وضوح، قاطعانه، علنی یا رسمی
to officially tell someone the value of goods you have bought, or the amount of money you have earned because you might have to pay tax
به طور رسمی به کسی بگویید ارزش کالایی که خریده اید یا مقدار پولی که به دست آورده اید زیرا ممکن است مجبور به پرداخت مالیات باشید.
If a cricket team declares, they stop batting (= hitting the ball) because they think they already have enough runs (= points) to win
اگر یک تیم کریکت اعلام کند، ضربه زدن (= ضربه زدن به توپ) را متوقف می کند، زیرا فکر می کند که از قبل دویدن کافی (= امتیاز) برای برنده شدن دارد.
آنها حمایت خود را از این پیشنهاد اعلام کردند
او اعلام کرد (که) این بهترین کیک شکلاتی بود که تا به حال چشیده بود.
They declared themselves (to be) bankrupt.
آنها خود را (ورشکسته) اعلام کردند.
من این کار را نمی کنم! او اعلام کرد.
آمریکا در سال 1941 به ژاپن اعلام جنگ کرد (= رسما اعلام کرد که در حال جنگ است).
دولت علیه فروشندگان مواد مخدر اعلام جنگ کرده است (= اعلام کرده که قصد توقف دارند).
The country declared independence in 1952 (= announced that it was no longer under the control of another country).
این کشور در سال 1952 اعلام استقلال کرد (= اعلام کرد که دیگر تحت کنترل کشور دیگری نیست).
چیزی برای اعلام نیست
Goods to declare.
کالا برای اظهار
شما باید هر گونه درآمدی را که بیش از یک مقدار مشخص است، اعلام کنید.
پاکستان 350 برای 7 اعلام کرد.
affirming
تایید کردن
asserting
ادعا کردن
stating
بیان می کند
maintaining
نگهداری
averring
معترض
claiming
اظهار نظر
professing
قول دادن
avowing
متخاصم
contending
اصرار
insisting
شهادت دادن
testifying
تصدیق کردن
alleging
گواهی
attesting
قسم خوردن
certifying
استدلال
swearing
جلب کردن
arguing
اعلام می کند
avouching
تایید می کند
announcing
بیان کننده
asseverating
برگزاری
confirming
تاکید می کند
expressing
صداگذاری
holding
انتقال دادن
stressing
تضمین می کند
voicing
در حال حرکت
acknowledging
اطلاع رسانی
conveying
تلفظ کردن
guaranteeing
moving
notifying
proclaiming
pronouncing
denying
انکار کردن
gainsaying
سود گویی
rejecting
رد کردن
disclaiming
سلب مسئولیت
disowning
چالش برانگیز
disavowing
مسابقه دادن
refuting
عدم تایید
challenging
گیج کننده
contesting
disaffirming
disconfirming
confuting
