forbidding
forbidding - منع
adjective - صفت
UK :
US :
having a frightening or unfriendly appearance
داشتن ظاهری ترسناک یا غیر دوستانه
غیر دوستانه و احتمالاً ناخوشایند یا مضر است
غیر دوستانه، تهدیدآمیز یا دشوار به نظر می رسد
لانه چوبی تاریک و ممنوع به نظر می رسید.
برج اصلی قلعه 9 طبقه است و حتی امروزه نیز حرام به نظر می رسد.
درختان بلندتر و نزدیکتر به هم به نظر می رسیدند. فضاهای بین آنها تاریک تر و ممنوع تر است.
عمو فرد شخصیتی سختگیر و چشمگیر بود که برخی او را منع می کردند.
در ابتدا وقتی وارد میشوید، کلیسا ممنوع به نظر میرسد و بیشتر درهم و برهم است.
هر چه نزدیکتر می شدیم کوه ها منع کننده تر به نظر می رسیدند.
مدرسه یک ساختمان بزرگ و نسبتاً ممنوعه بود.
در سمت چپ آنها، چوب طویل ممنوع با درهم تنیدگی درختان و مدافعان سرسختش قرار داشت.
a forbidding appearance/look/manner
ظاهر / قیافه / شیوه ممنوعه
خانه تاریک و ممنوع به نظر می رسید.
صورتش حالتی منع کننده و عبوس به خود گرفت.
یک ردیف ممنوعه از نگهبانان امنیتی
با هجوم ابرهای طوفانی بر آنها، کوه ها تاریک و ممنوع به نظر می رسیدند.
کوه ها تاریک و ممنوع به نظر می رسیدند.
frightening
ترسناک
horrible
ناگوار
horrifying
وحشتناک
dreadful
وخیم
هشدار دهنده
terrifying
تکان دهنده
dire
ارعاب کننده
horrendous
مهیب
alarming
دلهره آور
ghastly
شیطانی
scary
تهدید کننده
frightful
نگران کننده
shocking
مزاحم
fearsome
قابل تردید
intimidating
سرد
direful
وحشت
formidable
عجیب و غریب
daunting
شبح وار
sinister
وحشی
threatening
فکر کردن
fearful
سرد کننده ستون فقرات
disquieting
disturbing
redoubtable
chilling
dread
creepy
spooky
ferocious
brooding
spine-chilling
inviting
دعوت کردن
alluring
جذاب
فریبنده
beguiling
مغناطیسی
enticing
وسوسه انگیز
magnetic
استقبال کردن
tempting
برنده شدن
welcoming
قابل قبول
winning
قابل دسترسی
agreeable
مهمان نواز
approachable
نوع
hospitable
خوب
دلهره آور
undaunting
