Indian

base info - اطلاعات اولیه

Indian - هندی

N/A - N/A

ˈɪn.di.ən

UK :

ˈɪn.di.ən

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [Indian] در گوگل
description - توضیح
  • someone from India


    کسی از هند

  • a member of one of the races that lived in North South and Central America before the Europeans arrived


    عضوی از یکی از نژادهایی که قبل از ورود اروپایی ها در آمریکای شمالی، جنوبی و مرکزی زندگی می کردند

  • a meal of Indian food or a restaurant that sells Indian food


    یک وعده غذای هندی یا رستورانی که غذاهای هندی می فروشد

  • relating to India or its people


    مربوط به هند یا مردم آن است

  • relating to the Indians of North South and Central America


    مربوط به سرخ پوستان آمریکای شمالی، جنوبی و مرکزی است

  • belonging to or relating to India or its people


    متعلق یا مربوط به هند یا مردم آن است

  • a word used to describe things belonging to or relating to Native Americans (= the groups of people living in North and South America before Europeans arrived), which was used officially in some countries, but is now considered extremely offensive


    کلمه ای که برای توصیف چیزهای متعلق یا مربوط به بومیان آمریکا (= گروه هایی از مردم ساکن در آمریکای شمالی و جنوبی قبل از ورود اروپایی ها) استفاده می شود که به طور رسمی در برخی کشورها استفاده می شد، اما اکنون به شدت توهین آمیز تلقی می شود.

  • a person from India


    فردی از هند

  • a word used for a Native American (= a member of one of the groups of people who were living in North and South America before Europeans arrived ), which was used officially in some countries in the past but is now considered extremely offensive


    کلمه ای که برای بومیان آمریکا (= عضوی از یکی از گروه هایی از مردمی که قبل از ورود اروپایی ها در آمریکای شمالی و جنوبی زندگی می کردند) استفاده می شود که در گذشته در برخی کشورها به طور رسمی استفاده می شد، اما اکنون به شدت توهین آمیز تلقی می شود.

  • an American Indian; Native American


    یک سرخپوست آمریکایی؛ بومی آمریکا

  • Indian also means a person from India.


    هندی نیز به معنای شخصی از هند است.

example - مثال
  • an Indian family


    یک خانواده هندی

  • the Indian ambassador


    سفیر هند

synonyms - مترادف
  • Aboriginal


    بومی

  • Amerind


    امریند

  • Amerindian


    آمریکایی

  • Desi


    دسی

  • First Nations


    ملت های نخست

  • Hindian


    هندی

  • Indish


    بومی آمریکا


  • سرخپوست آمریکایی

  • Native American


    اینویت

  • American Indian


    متیس

  • Inuit


    اسکیمو

  • aboriginal


    سرخپوست آمریکای شمالی

  • Metis


    اولین مردم

  • aborigine


  • Eskimo



  • North American Indian


  • Aborigine


  • First Peoples


antonyms - متضاد
  • alien


    بیگانه

  • coloniserUK


    استعمارگر انگلستان

  • colonizerUS


    استعمارگر ایالات متحده

  • foreigner


    خارجی


  • مهاجر

  • invader


    مهاجم

  • nonnative


    غیر بومی

  • settler


    شهرک نشین

  • outsider


    درآمد

  • incomer


    غریبه


  • تازه وارد

  • newcomer


    پناهنده

  • emigrant


    استعمارگر


  • مرزبان

  • colonist


    پیشگام

  • migrant


    صاحب خانه

  • frontiersman


    بازدید کننده

  • outlander


    استعماری

  • pioneer


    پیشنهاد دهنده

  • homesteader


    ادم تازه کار


  • کاوشگر


  • گوئیلو

  • offcomer


    توریست

  • expatriate


    تبعه خارجی

  • greenhorn


  • explorer


  • gweilo



  • expat


  • non-native



لغت پیشنهادی

pulmonary atresia

لغت پیشنهادی

jerky

لغت پیشنهادی

refurbished