acquaintanceship
acquaintanceship - آشنایی
noun - اسم
UK :
US :
تجربه یا دانش شما از یک موضوع
دوستی خفیف با کسی
رابطه بین دو نفر که با هم آشنا شده اند اما همدیگر را به خوبی نمی شناسند
پاول در سال 1934 پس از یک آشنایی کوتاه با ویولت پاکنهام، خواهر لرد لانگفورد ازدواج کرد.
Every two blocks or so he would leave the parade to renew an old acquaintanceship or foment a new one.
تقریباً هر دو بلوک، رژه را ترک میکرد تا یک آشنایی قدیمی را تجدید کند یا یک آشنایی جدید ایجاد کند.
چهار تکرار از آشنایی لرزان من با امواج زمستانی لازم بود.
در حال حاضر یانگ ها ظاهر شدند و با آشنایی خندان به فیلمر پیوستند.
قضاوت او در مورد چنین آشنایی کوتاهی ناعادلانه بود.
Ours was a strictly professional acquaintanceship.
آشنایی ما کاملاً حرفه ای بود.
او تنها پس از سه روز آشنایی از همسرش خواستگاری کرد.
unfamiliarity
ناآشنایی
ignorance
جهل
reserve
ذخیره
سرد
aloofness
دوری
unfriendliness
بی دوستی
misunderstanding
سوء تفاهم
frigidity
یخ زدگی
فاصله
formality
رسمی بودن
incarceration
حبس
imprisonment
زندان
restraint
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
دشواری
محدودیت
inexperience
بی تجربگی
disagreement
اختلاف نظر
strangeness
عجیب بودن
غریبه
