aggrandizement
aggrandizement - بزرگنمایی
noun - اسم
UK :
US :
هنگامی که یک شخص یا کشور سعی می کند قدرت یا اهمیت خود را افزایش دهد - برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
an increase in power or importance
افزایش قدرت یا اهمیت
رفاه ملی هیچ معنایی نداشت. بزرگنمایی شخصی به معنای همه چیز بود.
Whether the intention was personal aggrandizement on the part of the family or a shrewd step towards industrial expansion is not known.
معلوم نیست که آیا قصد تمجید شخصی از طرف خانواده بوده است یا گامی زیرکانه به سوی توسعه صنعتی.
Be ambitious not for money not for selfish aggrandizement, not for the evanescent thing which men call fame.
جاه طلب باشید نه برای پول، نه برای بزرگ نمایی خودخواهانه، نه برای چیزهای زودگذری که مردم آن را شهرت می نامند.
تنها هدف او تجلیل شخصی است.
He was a strong and greedy monarch who pursued a course of military aggrandizement from the beginning of his reign.
او پادشاهی نیرومند و حریص بود که از آغاز سلطنت خود به دنبال تعالی نظامی بود.
او پول زیادی به امور خیریه می دهد، اما تمجید شخصی انگیزه اوست.
ما معتقدیم که او فقط برای تجلیل خودش کار می کند.
این یک جنگ فتح یا تعالی ملی نیست.
boasting
فخر فروشی
braggadocio
braggadocio
embellishment
آراستگی
exaggeration
اغراق
overstatement
پف کرده
puffery
ارتفاع
elevation
شرافت بخشیدن
ennoblement
تعالی
exaltation
تجلیل
glorification
احترام
tribute
بزرگنمایی
aggrandization
ستایش کردن
praising
بزرگنمایی انگلستان
aggrandisementUK
آپوتئوز
apotheosis
ستایش
praise
understatement
کم بیان کردن
meiosis
میوز
restraint
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
antisensationalism
ضد حسگرایی
understatedness
کم بیانی
restrained statement
بیانیه ممتنع
underestimation
دست کم گرفتن
underplaying
کم بازی کردن
trivialization
بی اهمیت جلوه دادن
litotes
litotes