artistry
artistry - هنری
noun - اسم
UK :
US :
مهارت در یک فعالیت هنری خاص
مهارت زیاد در خلق یا اجرای چیزی، مانند نوشتن، موسیقی، ورزش و غیره.
مهارتهای ویژهای که کسی که توانایی ساختن هنر را دارد، دارد
نبوغ و هنرمندی او هرگز از جذابیت دیگران باز نمی ماند.
همه آن را با فداکاری کامل و هنرمندانه کامل خدمت می کنند.
It was seldom spectacular, lacking the Van Gogh-like, wild-eyed artistry of Cunningham, but it worked.
به ندرت تماشایی بود، فاقد هنر ونگوگ مانند و چشم وحشی کانینگهام بود، اما کارساز بود.
On the other hand individual artistry is likely to be enhanced by an increased consciousness of craft.
از سوی دیگر، هنر فردی احتمالاً با افزایش آگاهی از پیشه و صنعت تقویت می شود.
چقدر تحسین برانگیز بود که مامان باید تجسم چنین هنرمندی و قلب ساده ای باشد!
Superior artistry is not sufficient explanation; there was something else.
هنر برتر توضیح کافی نیست. چیز دیگری بود
تکنوازی های گروه نمایشی از هنر واقعی است.
او این قطعه را با هنرمندی بدون زحمت نواخت.
قدردانی از زیبایی و هنر نقاشی
ما مهارت و هنر جواهرات او را تحسین کردیم.
the sheer artistry of the musician's performance
هنرمندی محض اجرای نوازنده
شما باید هنر رمان های او را تحسین کنید.
هیچ آهنگساز آمریکایی از هنر، ظرافت و شوخ طبعی کول پورتر بالاتر نبوده است.
مهارت
توانایی
استعداد
adroitness
تسلط
flair
ظرافت
mastery
نابغه
زیرکی
deftness
هنر
proficiency
خلاقیت
adeptness
فضیلت
finesse
تخصص
genius
اختراع
cleverness
دست زدن به
اصالت
creativity
خیال پردازی
virtuosity
درخشش
expertness
ساخت، صنعتگری، استادکاری، استادی
skillfulness
الهام گرفتن
inventiveness
هنرنمایی
استادی
originality
طرز کار
دستاورد
invention
تصنع
brilliance
craftsmanship
inspiration
artfulness
masterfulness
workmanship
accomplishment
artifice
artlessness
بی هنری
ineptitude
ناتوانی
ineptness
بد اخلاقی
maladroitness
دست و پا چلفتی
clumsiness
عجز
inability
بی کفایتی
incapacity
عدم
incompetence
ضعف
بی اثر بودن
weakness
ناتوانی جنسی
inadequacy
ناکارآمدی
incapability
ناجوری
powerlessness
بی فایده بودن
ineffectiveness
عدم تناسب اندام
impotence
بی ظرافتی
incompetency
نازک بودن
inefficiency
بی تخصص
awkwardness
بی لطفی
uselessness
عدم حساسیت
unfitness
عدم توانایی
inelegance
عدم مهارت
insufficiency
گیجی
gaucheness
بی هدفی
inexpertness
بی دستی
gracelessness
insensitivity
gawkiness
pointlessness
unhandiness
