happier

base info - اطلاعات اولیه

happier - شادتر

N/A - N/A

ˈhæp.i

UK :

ˈhæp.i

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [happier] در گوگل
description - توضیح
  • feeling showing, or causing pleasure or satisfaction


    احساس، نشان دادن، یا ایجاد لذت یا رضایت

  • (used in greetings for special occasions) full of enjoyment and pleasure


    (در احوالپرسی مناسبت های خاص استفاده می شود) سرشار از لذت و لذت

  • (of a condition or situation) lucky


    (از یک وضعیت یا موقعیت) خوش شانس

  • (of words or behaviour) suitable


    (از کلمات یا رفتار) مناسب

  • Happy is used as a polite way to express your willingness to do something


    شادی به عنوان روشی مودبانه برای ابراز تمایل خود برای انجام کاری استفاده می شود

  • Happy is also used in greetings for special occasions, expressing good wishes


    Happy در احوالپرسی مناسبت های خاص و بیان آرزوهای خوب نیز استفاده می شود


  • خوش شانس

example - مثال
  • a happy marriage/childhood


    ازدواج / کودکی شاد

  • She looks so happy.


    او خیلی خوشحال به نظر می رسد.

  • School days are said to be the happiest days of your life.


    گفته می شود روزهای مدرسه شادترین روزهای زندگی شما هستند.

  • Nicky seems a lot happier since she met Steve.


    نیکی از زمانی که استیو را ملاقات کرد بسیار خوشحال تر به نظر می رسد.

  • You'll be happy to know that Jean is coming with us.


    شما خوشحال خواهید شد که بدانید ژان با ما می آید.

  • I'm perfectly happy to (= I will willingly) help out.


    من کاملاً خوشحالم که (= با کمال میل) کمک خواهم کرد.

  • I'm so happy (that) everything is working out for you.


    من خیلی خوشحالم (که) همه چیز برای شما خوب است.

  • Barry seems happy enough working for himself.


    به نظر می رسد بری به اندازه کافی خوشحال است که برای خودش کار می کند.

  • Are you happy about/with (= satisfied with) your new working arrangements?


    آیا از (= از) ترتیبات کاری جدید خود راضی هستید؟

  • Your mother's not going to be very happy when she sees the mess you've made!


    مادرت با دیدن این آشفتگی که تو درست کرده ای، خیلی خوشحال نمی شود!

  • The manager will be happy (= is willing) to see you this afternoon.


    مدیر خوشحال خواهد شد (= مایل است) امروز بعدازظهر شما را ببیند.

  • Happy Birthday!


    تولدت مبارک!

  • Happy Anniversary!


    سالگرد مبارک!

  • Happy New Year!


    سال نو مبارک!

  • We hadn't planned to be in France at the same time as Ann and Charles - it was just a happy coincidence.


    ما برنامه ریزی نکرده بودیم که همزمان با آن و چارلز در فرانسه باشیم - این فقط یک تصادف خوشحال کننده بود.

  • It wasn't a happy choice of phrase given the circumstances.


    با توجه به شرایط، انتخاب عبارت خوشحال کننده ای نبود.

  • To tell the truth I’ve never been happier in my whole life.


    راستش را بگویم، من در تمام عمرم هرگز خوشحال نبودم.

  • People want movies to have happy endings.


    مردم دوست دارند فیلم ها پایان خوشی داشته باشند.

  • I’m happy (that) everything is working out for you.


    من خوشحالم (که) همه چیز برای شما خوب است.

  • I’ve been very happy with (= satisfied with) the education that my boys have gotten through scouting.


    من از تحصیلاتی که پسرانم از طریق پیشاهنگی کسب کرده اند بسیار خوشحالم (= از) راضی هستم.

  • I’m driving that way and I’d be happy to drop you off at your home.


    من به آن سمت رانندگی می کنم و خوشحال می شوم شما را در خانه خود پیاده کنم.

  • It was no trouble at all – I was happy to be of help.


    اصلاً مشکلی نداشت - خوشحال بودم که کمک می کردم.

  • Happy birthday!


    سال نو مبارک


  • بر حسب اتفاقی خوش، خودمان را در همان پرواز دیدیم.

  • By a happy coincidence, we found ourselves on the same flight.


synonyms - مترادف

  • بهتر

  • nicer


    زیباتر

  • fairer


    منصفانه تر

  • timelier


    به موقع

  • better-timed


    خوش خیم

  • benigner


    روشن تر

  • brighter


    دوستانه تر

  • friendlier


    مهربان تر

  • kinder


    دلپذیرتر

  • kindlier


    حباب ساز

  • pleasanter


    شیرین تر

  • bubblier


    مناقصه گر

  • sweeter


    همسایه ایالات متحده

  • tenderer


    بامزه

  • neighborlierUS


    با رفتار بهتر

  • chummier


    عاشق

  • better-disposed


    آسان تر

  • lovinger


    ملایم تر

  • easier


    دوست داشتنی تر

  • gentler


    فوق العاده تر

  • lovelier


    متورم کننده

  • wonderfuller


    فروتن تر

  • mellower


    نرم تر

  • sweller


    گرم تر

  • humbler


    winsomer

  • softer


    مطلوب تر

  • warmer


    مناسب تر

  • winsomer


    قابل قبول تر

  • more favorable


  • more opportune


  • more agreeable


antonyms - متضاد
  • harsher


    خشن تر

  • poorer


    فقیرتر

  • tardier


    دیرتر

  • unfriendlier


    غیر دوستانه

  • adverser


    مخالف

  • less agreeable


    کمتر قابل قبول

  • less amicable


    کمتر دوستانه

  • less complimentary


    کمتر تعارف دارد

  • less welcoming


    کمتر استقبال می کند

  • more antagonistic


    متضاد تر

  • more disadvantageous


    زیان آور تر

  • more disparaging


    تحقیر کننده تر

  • more hostile


    خصمانه تر

  • more inopportune


    نامناسب تر


  • منفی تر

  • more objectionable


    قابل اعتراض تر

  • more regrettable


    تاسف بارتر

  • more unfortunate


    تاسف بار تر

  • more untimely


    نابهنگام تر

  • more untoward


    ناخوشایند تر

  • more inexpedient


    بی فایده تر

  • more infelicitous


    شوم تر

  • more ominous


    بدون تعارف تر

  • more uncomplimentary


    بدبخت تر

  • more inauspicious


    تهدید کننده تر

  • more inconvenient


    دردسر ساز تر

  • more threatening


  • more troublesome


لغت پیشنهادی

widespread

لغت پیشنهادی

Bakewell tart

لغت پیشنهادی

city