buffet

base info - اطلاعات اولیه

buffet - بوفه

N/A - N/A

bəˈfeɪ

UK :

ˈbʊf.eɪ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [buffet] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Are you having a sit-down meal or a buffet at the wedding?


    آیا در مراسم عروسی غذای نشسته یا بوفه می خورید؟

  • The little boat was buffeted mercilessly by the waves.


    قایق کوچک بی رحمانه توسط امواج هجوم آورد.

  • Will it be a buffet or a sit-down meal?


    آیا این یک وعده غذایی بوفه خواهد بود یا یک وعده غذایی نشسته؟

  • Many fierce storms had buffeted the coast before but this one was worse than usual.


    بسیاری از طوفان‌های سهمگین قبلاً ساحل را درنوردیده بودند، اما این یکی بدتر از حد معمول بود.

synonyms - مترادف
  • smorgasbord


    اسمورگاسبورد


  • میز سالاد

  • self-service


    سلف سرویس

  • buffet meal


    وعده غذایی بوفه

  • self-serve


    خود خدمتی


  • غذای سرد


  • میز سرد

antonyms - متضاد

  • از دست دادن

  • praise


    ستایش


  • کشیدن

  • surrender


    تسلیم شدن

  • tap


    ضربه زدن


  • شکست

  • compliment


    تعریف و تمجید


  • محافظت

  • aid


    کمک


  • کمک کند


  • تشويق كردن


  • ثابت

  • fix


    الهام بخش

  • inspirit


    تشویق کردن

  • cheer


    راحتی


  • نگهبان


  • بهبودی یافتن

  • mend


    ايجاد كردن


  • حفظ کردن

  • pat


    تقویت

  • uphold


    رها کردن

  • boost


    خرس


  • زایمان کند


  • آرام باش


  • بالا بردن


  • خوب رفتار کن


  • جعبه گشایی


  • حفظ

  • unbox


    مراقب باش



لغت پیشنهادی

reproach

لغت پیشنهادی

ransom

لغت پیشنهادی

reprogramming