autocrat
autocrat - خودکامه
noun - اسم
UK :
US :
کسی که تصمیم می گیرد و به مردم دستور می دهد بدون اینکه نظر آنها را بپرسد
حاکمی که بر یک کشور قدرت کامل دارد
حاکمی با قدرت نامحدود، یا کسی که از مردم می خواهد که کاملاً از آنها اطاعت کنند
او به عنوان یک خودکامه و همچنین به عنوان یک سیاستمدار قرن بیستم حکومت کرد.
But the self-made billionaire is an autocrat who seems not to understand the essentials of democracy.
اما میلیاردر خودساخته یک خودکامه است که به نظر می رسد اصول دموکراسی را درک نمی کند.
اما خودکامگان خون و آهن به میانه روهای بچه دستکش کمکی نکردند.
In others Communist apparatchiks remade themselves as nationalist autocrats, and stifled democracy in its crib.
در برخی دیگر، آپاراتچیهای کمونیست خود را بهعنوان خودکامههای ملیگرا بازسازی کردند و دموکراسی را در گهوارهاش خفه کردند.
پس از تربیتی مانند او، برخورد با یک مستبد پیر مانند بالستر، خوب، بازی کودکانه بود.
در مواجهه با خشم عمومی در مورد جنگ خلیج فارس، خودکامه سلطنتی برخی امتیازات را داد.
tyrant
ظالم
dictator
دیکتاتور
despot
مستبد
authoritarian
اقتدارگرا
ruler
خط كش
monarch
پادشاه
sovereign
قدرتمند
potentate
توتالیتر
totalitarian
سزار
caesar
مطلقه
absolutist
ارباب
overlord
سوران
sovran
مونکرات
monocrat
هیتلر
Hitler
فاشیست
fascist
برادر بزرگتر
حاکم مطلق
absolute ruler
رهبر
فویرر
fuehrer
رئیس
مغول
امپراتور
mogul
شاهزاده
emperor
فرعون
oppressor
مرد قوی
prince
سرمایه دار
tyrannizer
خداوند
pharaoh
strongman
tycoon
lord
موضوع
commoner
معمولی