aversion
aversion - بیزاری
noun - اسم
UK :
US :
بیزاری شدید از چیزی یا کسی
(شخص یا چیزی که باعث می شود) احساس بیزاری شدید یا عدم تمایل به انجام کاری
احساس بیزاری شدید یا عدم تمایل به انجام کاری
You should not tell your client to expect that they will automatically experience an aversion response to the imagery of drinking.
شما نباید به مشتری خود بگویید که انتظار داشته باشد که به طور خودکار یک واکنش بیزاری نسبت به تصور نوشیدن الکل را تجربه کند.
ریک پری، کمیسر کشاورزی تگزاس، یک دامدار است که از هذل انگاری بیزار است.
عشق من به حقوق تقریباً برابر است با بیزاری من از وکلا.
بیشتر مردم نسبت به هر چیزی که با مرگ یا مردن مرتبط است بیزاری طبیعی دارند.
لیتوگرافی یک فرآیند چاپ بر اساس اصل بیزاری طبیعی آب از گریس است.
شاعران و هنرمندان نمادگرا در بیزاری خود از تصویر عکاسی اتفاق نظر داشتند.
یک بیزاری قوی
او از زود بیدار شدن بیزار بود.
می توان به مردم کمک کرد تا بر بیزاری خود از مارها غلبه کنند.
نسبت به مرد جوانی که مقابلش ایستاده بود، احساس بیزاری شدیدی کرد.
او از سگ ها بیزاری ریشه ای دارد که تقریباً به یک فوبیا می رسد.
احساس بیزاری فوری نسبت به پدر و مادرش کردم.
او از بیدار شدن در صبح بیزاری عمیق دارد.
حرص و طمع بیزاری من از حیوان خانگی است (= چیزی که بیشتر از همه دوست ندارم).
او از صبح زود بیدار شدن متنفر است.
hatred
نفرت
loathing
انزجار
disgust
دوست نداشتن
dislike
بیزاری
antipathy
تنفر شدید
distaste
خصومت
detestation
عمل شنیع
abhorrence
وحشت
revulsion
اودیوم
repugnance
دافعه
hostility
بی اعتنایی کردن
بی میلی
abomination
مخالفت
اعدام
odium
مقاومت
repulsion
تضاد
disrelish
حالت تهوع
disinclination
نارضایتی
animosity
اجتناب
فوبیا
execration
آناتما
antagonism
nausea
displeasure
reluctance
dread
avoidance
dissatisfaction
phobia
anathema
میل
liking
دوست داشتن
عشق
inclination
تمایل
willingness
محبت
affection
تصویب
پیوست
attachment
زیبایی
اهميت دادن
لذت بسیار
delight
احترام
esteem
مهربانی
kindness
با محبت
loving
لذت
آرامش
rapport
توجه
ابراز همدردی
sympathy
علاقه
fondness
طعم
ترجیح
خم شده
bent
جانبداری
partiality
گرایش
جاذبه
bias
قرابت
attraction
قدردانی
propensity
آمادگی
penchant
affinity
appreciation
preparedness