banker

base info - اطلاعات اولیه

banker - بانکدار

noun - اسم

/ˈbæŋkər/

UK :

/ˈbæŋkə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [banker] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a merchant banker


    یک بانکدار تاجر

  • He’s an investment banker in New York.


    او یک بانکدار سرمایه گذاری در نیویورک است.

  • She was a successful banker by the time she was 40.


    او در 40 سالگی یک بانکدار موفق بود.

  • an investment/merchant banker


    یک بانکدار سرمایه گذاری/تجار

  • After the crash thousands of bankers were suddenly out of work.


    پس از سقوط، هزاران بانکدار ناگهان بیکار شدند.

  • There was criticism of the level of bankers' bonuses.


    انتقاداتی نسبت به میزان پاداش بانکداران وجود داشت.

  • The firm hopes to become the region's top banker.


    این شرکت امیدوار است که به بانکدار برتر منطقه تبدیل شود.

synonyms - مترادف
  • broker


    دلال


  • فروشنده - دلال

  • financier


    سرمایه گذار


  • مدیر


  • افسر


  • سرمایه دار

  • capitalist


    کروپیر

  • croupier


    خانه


  • گوینده

  • teller


    خزانه دار

  • treasurer


    رباخوار

  • usurer


    مجری بانکی

  • banking executive


    مدیر بانک


  • بانکدار سرمایه گذاری

  • investment banker


    بانکدار تاجر

  • merchant banker


    وام دهنده

  • money-lender


    صنعتگر

  • industrialist


    کارگزار بورس

  • stockbroker


    نجیب زاده

  • magnate


    کیف پول

  • moneybags


    پشتیبان

  • tycoon


    پول

  • backer


    کارآفرین


  • تاجر

  • entrepreneur


    گربه چاق

  • businessperson


    مرد پول


  • سفته باز


  • زن تاجر

  • speculator


  • businessman


  • businesswoman


antonyms - متضاد
  • borrower


    وام گیرنده

لغت پیشنهادی

singles

لغت پیشنهادی

scorn

لغت پیشنهادی

vowed