billiards

base info - اطلاعات اولیه

billiards - بیلیارد

noun - اسم

/ˈbɪljərdz/

UK :

/ˈbɪliədz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [billiards] در گوگل
description - توضیح
  • a game played on a cloth-covered table in which balls are hit with a cue (=a long stick) against each other and into pockets at the edge of the table


    بازی روی میز پارچه‌ای که در آن توپ‌ها با یک نشانه (= چوب بلند) به یکدیگر و در جیب‌های لبه میز کوبیده می‌شوند.

  • a game played by two people on a table covered in soft cloth, in which a cue (= a long stick) is used to hit balls against each other and into pockets around the table


    بازی که توسط دو نفر روی میزی پوشیده شده با پارچه نرم انجام می شود و در آن از یک چوب بلند برای ضربه زدن به توپ ها به یکدیگر و به جیب های اطراف میز استفاده می شود.

  • a game played by two or more people on a table covered in green cloth in which a cue (= long pole) is used to hit a ball against other balls to send them into the holes along the edge of the table


    بازی ای که توسط دو یا چند نفر روی میزی پوشیده شده با پارچه سبز انجام می شود که در آن از نشانه (= تیرک بلند) برای ضربه زدن به توپ به توپ های دیگر استفاده می شود تا آنها را به سوراخ های لبه میز بفرستند.

  • Trueman's show was an homage to pub sports-bar billiards, darts, skittles and shove ha'penny.


    نمایش ترومن ادای احترامی بود به میخانه های ورزشی-بار بیلیارد، دارت، اسکیت و shove ha'penny.

  • As in billiards, a direct collision results in backward scattering and an off-centre collision results in forward scattering.


    همانطور که در بیلیارد، یک برخورد مستقیم منجر به پراکندگی به عقب و یک برخورد خارج از مرکز منجر به پراکندگی به جلو می شود.

  • A naturally gifted sportswoman, she became a proficient sculler, horsewoman, and mountaineer, and even mastered billiards.


    او که ذاتاً با استعداد ورزشکار بود، به یک قلاب‌باز، سوارکار و کوهنورد ماهر تبدیل شد و حتی در بیلیارد نیز مهارت داشت.

  • We had a game of billiards and then went to a restaurant.


    یک بازی بیلیارد داشتیم و بعد به یک رستوران رفتیم.

  • Reginald and Henry were having a game of billiards.


    رجینالد و هنری مشغول بازی بیلیارد بودند.

  • Me and Frank had been playing billiards at the Liberal club a big chapel-like building on Kenworthy Road.


    من و فرانک در باشگاه لیبرال، یک ساختمان بزرگ نمازخانه مانند در خیابان کنورثی، بیلیارد بازی می‌کردیم.

  • He died at the age of eighty-one while playing billiards in the United Services Club.


    او در سن هشتاد و یک سالگی در حالی که در باشگاه خدمات بیلیارد بازی می کرد درگذشت.

  • It hangs, he assures me in the billiards room of White's.


    او به من اطمینان می دهد که در اتاق بیلیارد وایت آویزان است.

example - مثال
  • a game of billiards


    یک بازی بیلیارد

synonyms - مترادف
  • English billiards


    بیلیارد انگلیسی

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

floors

لغت پیشنهادی

brownie

لغت پیشنهادی

wrinkle