bray
bray - بری
noun - اسم
UK :
US :
اگر الاغ خروش کند صدای بلندی می دهد
اگر کسی اخم کند، می خندد یا با صدای بلند و کمی آزاردهنده صحبت می کند
سر و صدای بلند معمول الاغ زدن (= حیوانی مثل اسب کوچک با گوش های دراز)
برای ایجاد صدای بلند و ناخوشایند
the noise made by a donkey (= an animal like a horse with long ears), or a loud unpleasant noise similar to this
صدای الاغ (= حیوانی مانند اسب با گوشهای بلند) یا صدای بلند و ناخوشایند شبیه این
برای درآوردن صدای بلندی که الاغ می دهد
آنها صدایی آشنا هستند - پلیس، آمبولانس، ماشین آتش نشانی. خرهای الکترونیکی در حال خروش کردن
The fisherman brayed laughter, pleased with his joke and delighted to see the boy had composed himself.
ماهیگیر خنده اش را برانگیخت، از شوخی خود خرسند شد و از اینکه دید پسر خودش را جمع و جور کرده بود، خوشحال شد.
صدای تعدیل شده و ریتمیک آن قاطر بر گوشش افتاد.
Licensed hawkers were circulating, braying the merits of spiced sausages containing only real animal protein - so they claimed.
دستفروشان مجاز در گردش بودند و از مزایای سوسیس های تند حاوی پروتئین واقعی حیوانی استفاده می کردند - بنابراین آنها ادعا کردند.
صدایی در جایی بین بری و دم
قاطرها ناگهان شروع به دریدن کردند.
همه از خنده در حال غرش کردن بودند.
بیا انگلیس! او brayed.
خنده ی بلندی داشت.
در دوردست، درخشش آتش های اردوگاه را می بینند و گهگاه صدای قاطر را می شنوند.
کاملاً ناگهانی و غیرمنتظره، پیرمرد صدای خنده اش را بیرون داد.
whinny
ناله
neigh
همسایه
hinny
هندی
heehaw
هیهو
blore
بلور
hee-haw
هی هاو
nicker
کوچکتر
whicker
چاق تر
nicher
طاقچه
snicker
نیشخند
snuffle
خفه کردن
snort
خرخر کردن
murmur
زمزمه کردن
نجوا
chunter
چانتر
دهان
mumble
غرغر کردن
mutter
با نرمی صحبت کنید
speak softly
تضمینی
susurrate
پهپاد
grunt
زیر لب حرف بزن
babble
با لحن آرام صحبت کنید
drone
زمزمه صحنه
با لحن زیرین صحبت کن
stage-whisper
