crayon

base info - اطلاعات اولیه

crayon - مداد رنگی

verb - فعل

/ˈkreɪən/

UK :

/ˈkreɪən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [crayon] در گوگل
description - توضیح
  • a stick of coloured wax or chalk that children use to draw pictures


    چوبی از موم یا گچ رنگی که کودکان برای کشیدن نقاشی از آن استفاده می کنند


  • کشیدن چیزی با مداد رنگی


  • چوب کوچکی از موم رنگی که برای طراحی یا نوشتن استفاده می شود


  • مداد رنگی رنده شده اضافه شده به رنگ جلوه های جالبی ایجاد می کند و می تواند سایه های مختلف رنگ بدهد.


  • حدود 10 دقیقه طول می کشد و بازدیدکنندگان نمونه های رایگان مداد رنگی و نشانگر را دریافت می کنند.

  • Grated crayon added to paint produces interesting effects and can give different shades of colour.


    پاستل چوب یا مداد رنگی خشک است، رنگ نیست.

  • It takes about 10 minutes, and visitors get free samples of crayons and markers.


    هر دو دیوار جانبی با نقاشی های مداد، مداد رنگی، زغال چوب، کودک و بزرگسال پوشیده شده است.

  • A pastel is a dry stick or crayon, it is not paint.


    آیا می توانید بازی های رومیزی، نقاشی های مداد رنگی، اشک ها را تصور کنید؟

  • Both side walls are covered with drawings-pencil, crayon, charcoal, child and adult.


    برای کاسپار مداد رنگی هایی وجود داشت که در یک رول کاغذ طراحی پیچیده شده بودند.

  • Can you imagine the board games, the crayon drawings, the tears?


    نمایش A، در بالا، به وضوح تلاشی نامرغوب است که با مداد رنگی هایی که هیچ شباهتی به ویکتوریا ندارند، ایجاد شده است.

  • For Caspar there were crayons wrapped in a roll of drawing paper.


    عاشقان رنگین کمان مانند تاد اولدهام و آیزاک میزراحی همیشه با مداد رنگی بازی کرده اند، اما هرگز اینطور نبوده اند.

  • Exhibit A above is clearly a shoddy effort created with crayons bearing no resemblance to Victoria.


  • Rainbow lovers such as Todd Oldham and Isaac Mizrahi have always played with crayons, but never like this.


example - مثال
  • wax crayons


    مداد شمعی

  • children's crayons


    مداد رنگی کودکان

  • When I left her she was busy crayoning.


    وقتی او را ترک کردم او مشغول مداد شمعی بود.

  • a box of crayons


    یک جعبه مداد رنگی

synonyms - مترادف
  • pastel


    پاستل

  • colored pencil


    مداد رنگی

  • colored wax


    موم رنگی

  • crayola


    کرایولا

  • pencil crayon


    مداد رنگ آمیزی

  • coloring pencil


antonyms - متضاد
  • decolorize


    رنگ زدایی

  • blanch


    سفید کردن

  • bleach


    سفید کننده

  • discolourUK


    discolourUK

  • discolorUS


    تغییر رنگ آمریکا

  • dull


    کدر

  • lighten


    سبک کردن


  • رنگ پریده


  • نمایندگی کند

  • whiten


لغت پیشنهادی

balloted

لغت پیشنهادی

ugliness

لغت پیشنهادی

raccoons