word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
شخص یا سازمانی که افراد را استخدام می کند
-
شخص، شرکت یا سازمانی که به افراد پول می دهد تا برای آنها کار کنند
-
شخص، شرکت یا سازمانی که افراد را استخدام می کند
example - مثال
-
ما به یک مرجع از کارفرمای سابق شما نیاز داریم.
-
نیروی هوایی بزرگترین کارفرما در این زمینه است.
-
The telecommunications giant currently provides over 2000 jobs and is the largest employer in the region.
این غول مخابراتی در حال حاضر بیش از 2000 شغل ایجاد می کند و بزرگترین کارفرما در منطقه است.
-
کارفرمایان بخش دولتی بیشترین مشاغل را در حوزه بهداشت و آموزش به خود اختصاص می دهند.
-
کارفرمای قبلی / فعلی / جدید
-
هدف از رزومه نشان دادن دستاوردها و صلاحیت های شما برای یک کارفرمای بالقوه است.
-
Statutory maternity pay is available to those who have worked for their employer for at least 26 weeks.
حقوق قانونی زایمان برای کسانی که حداقل 26 هفته برای کارفرمای خود کار کرده اند در دسترس است.
synonyms - مترادف
-
directors
کارگردانان
-
هیئت مدیره
-
executives
مدیران اجرایی
-
مدیریت
-
bosses
رئیسان
-
managers
مدیران
-
هيئت مدیره
-
directorate
اداره
-
اجرایی
-
برنج بالا
-
top brass
جلو دفتر
-
کابینه
-
رهبری
-
کمیته
-
مدیر
-
admin
سرپرستان
-
superintendents
مقامات
-
officials
بخش
-
مهمانداران
-
stewards
افسران
-
officers
رئیس
-
chairperson
صندلی
-
مرکز فرماندهی
-
ناظران
-
supervisors
فرمانده
-
administrators
صاحبان
-
مالکان
-
owners
دوره مسئولیت
-
proprietors
-
-
execs