hapless

base info - اطلاعات اولیه

hapless - بدبخت

adjective - صفت

/ˈhæpləs/

UK :

/ˈhæpləs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hapless] در گوگل
description - توضیح
  • unlucky


    بد شانس

  • unlucky and usually unhappy


    بدشانس و معمولاً ناراضی

  • unlucky


    بزرگترین شرکت لیزینگ هواپیما در جهان اکنون تلاش خواهد کرد تا امتیازاتی را از دارندگان اوراق قرضه بدبخت خود بگیرد.

  • The world's biggest aircraft-leasing firm will now try to squeeze concessions from its hapless bondholders.


    تصمیم گرفتم با یک نسخه اصلاح شده از شعار خدمات پارک های ملی، که برای سارقان بدبخت به روز شده است، راهنمایی شوم.

  • I decided to be guided by a modified version of the National Parks Service motto, updated for hapless burglars.


    اما فرانک باسکوم، علیرغم تمام بی‌کفایتی‌های خانوادگی و دلسوزی مفصلش، جالب و دوست‌داشتنی بود.

  • But Frank Bascombe, for all his hapless domestic incompetence and elaborate self-pity, was interesting and kind of likable.


    چند کوهنورد بدبخت در طوفان برف گرفتار شدند.

  • Several hapless hikers got caught in the snowstorm.


    آنها به این باتلاق آمدند و تیمی برای مجازات، آن جت های بدبخت نیویورک پیدا کردند.

  • They came to this swampland and found a team to punish, those hapless New York Jets.


    برخی از آنها به دلیل شرایط ناگوار گم شدند.

  • Some were lost by hapless temps.


    بزرگان خسته دهه 1980 سرانجام از قربانیان بدبخت دهه 1960 انتقام می گیرند.

  • The weary elders of the 1980s take revenge at last upon the hapless victims of the 1960s.


example - مثال
  • the hapless victims of exploitation


    قربانیان بدبخت استثمار

  • Often the hapless victims have no warning that the flood is on its way.


    غالباً قربانیان بدبخت هیچ هشداری مبنی بر اینکه سیل در راه است ندارند.

  • Many children are hapless victims of this war.


    بسیاری از کودکان قربانیان بدبخت این جنگ هستند.

  • hapless victims of the earthquake


    قربانیان بدبخت زلزله

synonyms - مترادف
  • unfortunate


    مایه تاسف

  • unlucky


    بد شانس

  • luckless


    بی شانس

  • jinxed


    جنجال زده

  • wretched


    بدبخت

  • cursed


    نفرین شده

  • doomed


    محکوم به فنا

  • miserable


    ناراضی

  • unhappy


    غم انگیز

  • woeful


    مات

  • forlorn


    مارگزیده

  • snakebitten


    بی فایده

  • infelicitous


    نیش مار

  • snakebit


    شش ضلعی

  • hexed


    بازنده

  • loser


    وودو

  • voodooed


    غمگین شده

  • woebegone


    نومید

  • hopeless


    جونا

  • jonah


    بد بخت

  • ill-fated


    بد ستاره شده

  • ill-starred


    تلاقی ستاره

  • star-crossed


    شانس سخت


  • از شانس


  • گونی غمگین

  • sad sack


    ماهی بیچاره


  • پشت هشت توپ

  • behind the eightball


    بر شانس


  • بدخلق

  • ill-omened


    بی مناسبت

  • unpropitious


antonyms - متضاد

  • خوش شانس

  • auspicious


    خوشحالی

  • opportune


    مناسب

  • fortuitous


    اتفاقی

  • fortunate


    مشیتی

  • providential


    سرگردان

  • felicitous


    با صرفه

  • serendipitous


    مبارک

  • advantageous


    مورد علاقه ایالات متحده

  • blessed


    مورد علاقه انگلستان

  • favoredUS


    خوشحال

  • favouredUK


    معقول


  • به موقع

  • propitious


    در شانس

  • timely


    ثروتمند


  • مبارک با موفق باشید

  • well-off


    زیر یک ستاره خوش شانس متولد شد

  • blessed with good luck


    با یک قاشق نقره ای در دهان متولد شد


  • ممتاز


  • دارای مزیت

  • privileged


    موفق

  • advantaged


    مقدر برای موفقیت

  • prosperous


    مطلوب ایالات متحده


  • مطلوب انگلستان

  • destined for success


    ناموفق

  • favorableUS


    بدبخت

  • favourableUK




  • unsuccessful


  • wretched


لغت پیشنهادی

inherits

لغت پیشنهادی

Baptist

لغت پیشنهادی

galen