bulwark

base info - اطلاعات اولیه

bulwark - سنگر

noun - اسم

/ˈbʊlwɜːrk/

UK :

/ˈbʊlwək/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bulwark] در گوگل
description - توضیح
  • something that protects you from an unpleasant situation


    چیزی که شما را از یک موقعیت ناخوشایند محافظت می کند

  • a strong structure like a wall built for defence


    یک سازه محکم مانند یک دیوار که برای دفاع ساخته شده است

  • something that protects you from dangerous or unpleasant situations


    چیزی که شما را از موقعیت های خطرناک یا ناخوشایند محافظت می کند

  • This provides a necessary bulwark against the danger of an all-powerful state invading the individual's liberty.


    این یک سنگر ضروری در برابر خطر حمله یک دولت قدرتمند به آزادی فرد است.

  • Community is essential; it is the one bulwark against inevitable grief and loss.


    اجتماع ضروری است. این تنها سنگر در برابر غم و اندوه و فقدان اجتناب ناپذیر است.

  • Their cannon were very evident, as they closed, crews lining the bulwarks.


    توپ آنها بسیار مشهود بود، همانطور که آنها بسته شدند، خدمه ای که در سنگرها قرار داشتند.

  • Over the bulwark of his body Sylvie waved to Alexei.


    سیلوی بر روی سنگر بدنش برای الکسی دست تکان داد.

  • Luch and Ruari had to supply ten pounds of wax, to polish the bulwarks.


    لوچ و روآری مجبور شدند ده پوند موم تهیه کنند تا سنگرها را صیقل دهند.

  • Until then the security forces remain the ultimate bulwark against the breakdown of society.


    تا آن زمان نیروهای امنیتی سنگر نهایی در برابر فروپاشی جامعه باقی می مانند.

example - مثال
  • a bulwark against extremism


    سنگری در برابر افراط گرایی

  • At the time fascism had many supporters in the West who saw it as a bulwark against communism.


    در آن زمان فاشیسم حامیان بسیاری در غرب داشت که آن را سنگری در برابر کمونیسم می دانستند.

  • My savings were to be a bulwark against unemployment.


    پس انداز من قرار بود سنگری در برابر بیکاری باشد.

synonyms - مترادف
  • fortification


    استحکامات

  • rampart


    بارو

  • barricade


    سد

  • embankment


    خاکریز

  • parapet


    جان پناه


  • دیوار

  • bastion


    سنگر

  • defenceUK


    دفاع بریتانیا

  • earthwork


    کارهای خاکی

  • palisade


    پالیز

  • stockade


    استوک

  • berm


    برم

  • breastwork


    سینه کاری

  • buttress


    تکیه گاه

  • circumvallation


    دور زدن

  • outwork


    بیرون کار کردن

  • redoubt


    شک و تردید

  • vallum


    والوم


  • مانع

  • buffer


    بافر

  • buffet


    بوفه

  • citadel


    ارگ

  • defenseUS


    دفاع آمریکا

  • fort


    دژ

  • fortress


    تقسیم بندی

  • partition


    امنیت


  • ارزش گذاری

  • vallation


    حصار


  • حفاظت


  • بارتیزان

  • bartizan


antonyms - متضاد
  • harm


    صدمه


  • جراحت


  • نقطه ضعف


  • به خطر افتادن

  • endangerment


    رهایی


  • افتتاح


  • پرواز


  • تسلیم شدن

  • yielding


    جنایت ایالات متحده

  • offenseUS


    کاپیتولاسیون

  • capitulation


    فرار

  • desertion


    خیانت

  • betrayal


    جرم انگلستان

  • offenceUK


    حمله کنند


  • surrender


لغت پیشنهادی

babies

لغت پیشنهادی

consumes

لغت پیشنهادی

winner