airworthy

base info - اطلاعات اولیه

airworthy - قابل پرواز

adjective - صفت

/ˈerwɜːrði/

UK :

/ˈeəwɜːði/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [airworthy] در گوگل
description - توضیح
  • a plane that is airworthy is safe to fly


    هواپیمایی که قابلیت پرواز داشته باشد برای پرواز امن است

  • a plane that is airworthy is safe enough to fly


    هواپیمایی که قابلیت پرواز داشته باشد به اندازه کافی برای پرواز ایمن است

  • An airworthy aircraft is one that is in safe working condition and safe to fly.


    هواپیمای قابل پرواز هواپیمای است که در شرایط کار ایمن و ایمن برای پرواز باشد.


  • برای توصیف هواپیمایی که برای پرواز امن است استفاده می شود

  • Crews were even dispatched to determine if any of the aircraft could be made airworthy.


    حتی خدمه اعزام شدند تا مشخص کنند که آیا هر یک از هواپیماها قابلیت پرواز دارند یا خیر.

  • Seven engine changes and numerous on-the-spot overhauls were accomplished to keep the aircraft airworthy.


    هفت تغییر موتور و تعمیرات اساسی متعدد در محل برای حفظ قابلیت پرواز هواپیما انجام شد.

  • The poor creature must have wondered what was going on as it was already fully airworthy!


    موجود بیچاره باید تعجب کرده باشد که چه خبر است، زیرا قبلاً کاملاً قابل پرواز بود!

  • An airworthy Catalina, PBY-5A N6108, was leased for use in the film and apparently flown to Hawaii.


    یک فروند کاتالینا به نام PBY-5A N6108 برای استفاده در فیلم اجاره شد و ظاهراً به هاوایی پرواز کرد.

  • Two of the T-Birds will be kept in airworthy condition for the Museo do Ar, flying on special occasions only.


    دو تا از T-Birds در شرایط پروازی برای Museo do Ar نگهداری می شوند و فقط در مناسبت های خاص پرواز می کنند.

  • Too numerous to list here individually, most were of early-1980s, vintage and had not been airworthy for some time.


    خیلی زیاد است که نمی‌توان آن را به‌صورت جداگانه فهرست کرد، اکثر آنها مربوط به اوایل دهه 1980 بودند، قدیمی بودند و برای مدتی قابل پرواز نبودند.

  • Spitfire restorations to airworthy status have notoriously exceeded initial estimates of timing and cost irrespective of start point condition.


    بازسازی های اسپیت فایر به وضعیت قابل پرواز بدون در نظر گرفتن شرایط نقطه شروع، به طرز چشمگیری از تخمین های اولیه زمان و هزینه فراتر رفته است.

example - مثال
  • The regulators refused to certify the planes as airworthy.


    رگولاتورها از تأیید اعتبار هواپیماها خودداری کردند.

synonyms - مترادف
  • flightworthy


    قابل پرواز

  • flyable


    در جهت خوب


  • در حالت کار


  • قابل اعتماد

  • reliable


    بی خطر


  • صدا


  • آسمانی

  • flyworthy


  • skyworthy


antonyms - متضاد
  • unflyable


    غیر قابل پرواز

لغت پیشنهادی

della

لغت پیشنهادی

date

لغت پیشنهادی

darken