anchorage

base info - اطلاعات اولیه

anchorage - لنگرگاه

noun - اسم

/ˈæŋkərɪdʒ/

UK :

/ˈæŋkərɪdʒ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [anchorage] در گوگل
description - توضیح

  • a place where ships can anchor

    مکانی که کشتی ها می توانند لنگر بیاندازند

  • a place where something can be firmly fastened

    جایی که بتوان چیزی را محکم بست

  • the largest city in Alaska, US which is a port and a centre of the oil and gas industries

    بزرگترین شهر آلاسکا در آمریکا که بندر و مرکز صنایع نفت و گاز است

  • a place where a boat is or can be anchored

    مکانی که یک قایق در آن لنگر انداخته یا می توان در آن لنگر انداخت

  • a place where something is fastened firmly

    جایی که چیزی محکم بسته شده باشد

  • These frequently stand vacant but provide an anchorage and storage space.

    اینها اغلب خالی می مانند اما یک لنگرگاه و فضای ذخیره سازی را فراهم می کنند.

  • 91,000 cars had to be recalled because their seat belt anchorages were not strong enough.

    91000 خودرو مجبور به فراخوانی شدند زیرا لنگرهای کمربند ایمنی آنها به اندازه کافی قوی نبود.

  • There was a deepwater anchorage a few miles downstream, in an inlet of Bridgemarsh Island.

    چند مایلی پایین دست، در ورودی جزیره بریجمارش، یک لنگرگاه آب عمیق وجود داشت.

  • High seed rates cause a dramatic reduction in anchorage strength because the spread of the structural roots is restricted.

    نرخ بالای بذر باعث کاهش چشمگیر استحکام لنگر می شود زیرا گسترش ریشه های ساختاری محدود شده است.

  • With their secluded anchorages and bights, Anacapa and the other Channel Islands fairly beckon sailboat skippers.

    آناکاپا و سایر جزایر مانش با لنگرها و تنگه‌های منزوی خود، کاپیتان‌های قایق بادبانی را به خود جلب می‌کنند.

  • Lying in the anchorage were two light cruisers, a number of destroyers, and about ten cargo ships.

    در لنگرگاه دو رزمناو سبک، تعدادی ناوشکن و حدود ده کشتی باری قرار داشتند.

  • But despite the general quiet of the anchorage, one felt the excitement permeating the entire fleet.

    اما با وجود خلوت کلی لنگرگاه، احساس می‌شد که هیجان در کل ناوگان نفوذ کرده است.

example - مثال

  • The plant needs firm anchorage.

    گیاه نیاز به لنگر محکم دارد.

  • anchorage points for a baby’s car seat

    نقاط لنگر برای صندلی ماشین کودک

  • The bay is well known as a safe anchorage.

    این خلیج به عنوان یک لنگرگاه امن شناخته شده است.

  • rear seat belt anchorage points

    نقاط اتصال کمربند ایمنی عقب

synonyms - مترادف

  • port

    بندر

  • harbourUK

    بندر UK

  • haven

    پناهگاه

  • harbourage

    مرثیه

  • moorage

    اسکله

  • berth

    بارانداز

  • dock

    بندر ایالات متحده

  • harborUS

    مارینا

  • harborage

    پهلوگیری

  • marina

    جاده

  • moorings

    لنگر انداختن

  • quay

    پناه

  • roadstead

    جاده ها

  • dockage

    لیز خوردن

  • mooring

    فرود آمدن

  • refuge

    خلیج

  • roads

    Hithe

  • slip

    بندرگاه

  • wharf

    قایق سازی

  • pier

    مرحله فرود

  • jetty

    خاکریز

  • landing

  • bay

  • hithe

  • seaport

  • dockyard

  • boatyard

  • waterfront

  • road

  • landing stage

  • levee

antonyms - متضاد

  • top

    بالا

لغت پیشنهادی

significantly

لغت پیشنهادی

aqueous

لغت پیشنهادی

focussed