apoplexy
apoplexy - آپوپلکسی
noun - اسم
UK :
US :
یک بیماری در مغز شما که باعث می شود به طور ناگهانی توانایی حرکت یا فکر کردن خود را از دست بدهید
عصبانیت بسیار بزرگ
آ سکته مغزی ناشی از خونریزی مغزی
آمیس فکر میکرد که آیا آپوپلکسی اتفاق میافتد، اما تنها چیزی که در پی آن رخ داد سکوت بود.
به وضوح یک آپوپلکسی عظیم است.
Brian Dennehy, reprising his Broadway role tackles Willy with bluster and a huge bellowing presence bordering on apoplexy.
برایان دنهی که دوباره نقش خود را در برادوی بازی میکند، با هیاهو و با حضوری عظیم و شگفتانگیز با ویلی مقابله میکند.
چنین رویهای کافی است تا برخی از محققان مدرن را دچار ابهام کند.
همین کافی بود که بهت آپوپلکسی بدم.
حمله کنند
مناسب
convulsion
تشنج
paroxysm
پاراکسیسم
seizure
seizure
حمله قلبی
سکته
spasm
اسپاسم
bout
مبارزه
spell
هجی کردن
دور زدن
مورد
دسترسی داشته باشید
throe
گلو
siege
محاصره
ictus
ictus
breakdown
درهم شکستن
بیماری ناگهانی
سقوط - فروپاشی
epileptic fit
تناسب صرعی
بیماری
آگاهی