assortment
assortment - مجموعه ای
noun - اسم
UK :
US :
مخلوطی از چیزهای مختلف یا انواع مختلف یک چیز
گروهی از انواع مختلف چیزی
مخلوط یا ترکیبی از انواع مختلف
The photographer also assembles an assortment of major public buildings whose poor designs have done their own damage to the city.
عکاس همچنین مجموعهای از ساختمانهای عمومی بزرگ را جمعآوری میکند که طرحهای ضعیف آنها آسیب خود را به شهر وارد کرده است.
سرباز بسته ای حاوی پیراهن، بیسکویت و کنسرو دریافت کرد.
روی زمین مجموعه ای از جعبه ها و بسته ها بود.
مجموعه ای از مبلمان و وسایل کلکسیونی از سراسر جهان در دسترس خواهد بود.
Although the wheel has gone, the millpond is well maintained and is home to a great assortment of wildlife.
اگرچه چرخ از بین رفته است، اما این حوضچه به خوبی نگهداری می شود و مجموعه بزرگی از حیات وحش را در خود جای داده است.
I felt a mixture of emotions as I proceeded to unstrap my assortment of protective clothing and equipment.
وقتی اقدام به باز کردن مجموعه لباس ها و تجهیزات محافظ خود کردم، ترکیبی از احساسات را احساس کردم.
Neither the present occupants nor their noisy assortment of animals extended any kind of welcome to trespassers.
نه سرنشینان حاضر و نه مجموعه پر سر و صدای آنها از حیوانات هیچ گونه استقبالی از متجاوزان نداشتند.
مجموعه گسترده ای از هدایا برای انتخاب
او لباس های عجیب و غریبی پوشیده بود.
مجموعه ای از بشقاب ها در اندازه های مختلف
مجموعه ای مخلوط از شیرینی ها
an assortment of nuts
مجموعه ای از آجیل
مجموعه ای متنوع از شخصیت ها
an assortment of vegetables
مجموعه ای از سبزیجات
گروه بعید از ستاره های راک و سیاستمداران در کنسرت خیریه شرکت کردند.
این رقص است! شامل مجموعه ای از شماره های موسیقی از فیلم های معروف هالیوود است.
تنوع
miscellany
متفرقه
jumble
بهم ریختن
mishmash
اش شله قلمکار
medley
مختلط
hodgepodge
درهم و برهم
potpourri
پات پوری
patchwork
تکه تکه کاری
hotchpotch
هوچ پاچ
hash
هش
pastiche
پاستیچ
collage
کلاژ
farrago
farrago
montage
مونتاژ
muddle
درهم ریختن
motley
رنگارنگ
ragbag
کیسه کهنه
clutter
کلفت
agglomeration
تراکم
miscellanea
اسمورگاسبورد
smorgasbord
مخلوط
خورشت
stew
پرورشگاه
menagerie
آشغال
litter
زیر و رو کردن
rummage
غوطه ور شدن
welter
تقلا
scramble
غلت زدن
tumble
آگلومره
agglomerate
خرابی
botch
calm
آرام
روش
سفارش
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
سیستم
singularity
تکینگی
loneness
تنهایی
ترتیب
uniformity
یکنواختی
tidiness
آراستگی
neatness
تنها
هماهنگی
harmony
مرتب سازی
ordering
وضع
disposition
گروه بندی
grouping
هم ترازی
alignment
آرایه
array