assortment

base info - اطلاعات اولیه

assortment - مجموعه ای

noun - اسم

/əˈsɔːrtmənt/

UK :

/əˈsɔːtmənt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [assortment] در گوگل
description - توضیح

  • مخلوطی از چیزهای مختلف یا انواع مختلف یک چیز


  • گروهی از انواع مختلف چیزی


  • مخلوط یا ترکیبی از انواع مختلف

  • The photographer also assembles an assortment of major public buildings whose poor designs have done their own damage to the city.


    عکاس همچنین مجموعه‌ای از ساختمان‌های عمومی بزرگ را جمع‌آوری می‌کند که طرح‌های ضعیف آنها آسیب خود را به شهر وارد کرده است.

  • The soldier received a parcel containing an assortment of shirts, biscuits, and canned food.


    سرباز بسته ای حاوی پیراهن، بیسکویت و کنسرو دریافت کرد.

  • On the floor was an assortment of boxes and packages.


    روی زمین مجموعه ای از جعبه ها و بسته ها بود.

  • An assortment of furnishings and collectibles from all over the world will be available.


    مجموعه ای از مبلمان و وسایل کلکسیونی از سراسر جهان در دسترس خواهد بود.

  • Although the wheel has gone, the millpond is well maintained and is home to a great assortment of wildlife.


    اگرچه چرخ از بین رفته است، اما این حوضچه به خوبی نگهداری می شود و مجموعه بزرگی از حیات وحش را در خود جای داده است.

  • I felt a mixture of emotions as I proceeded to unstrap my assortment of protective clothing and equipment.


    وقتی اقدام به باز کردن مجموعه لباس ها و تجهیزات محافظ خود کردم، ترکیبی از احساسات را احساس کردم.

  • Neither the present occupants nor their noisy assortment of animals extended any kind of welcome to trespassers.


    نه سرنشینان حاضر و نه مجموعه پر سر و صدای آنها از حیوانات هیچ گونه استقبالی از متجاوزان نداشتند.

example - مثال
  • a wide assortment of gifts to choose from


    مجموعه گسترده ای از هدایا برای انتخاب

  • He was dressed in an odd assortment of clothes.


    او لباس های عجیب و غریبی پوشیده بود.

  • an assortment of plates of varying sizes


    مجموعه ای از بشقاب ها در اندازه های مختلف

  • a mixed assortment of sweets


    مجموعه ای مخلوط از شیرینی ها

  • an assortment of nuts


    مجموعه ای از آجیل

  • a motley assortment of characters


    مجموعه ای متنوع از شخصیت ها

  • an assortment of vegetables


    مجموعه ای از سبزیجات

  • An unlikely assortment of rock stars and politicians attended the charity concert.


    گروه بعید از ستاره های راک و سیاستمداران در کنسرت خیریه شرکت کردند.

  • That’s Dancing! contains an assortment of musical numbers from famous Hollywood films.


    این رقص است! شامل مجموعه ای از شماره های موسیقی از فیلم های معروف هالیوود است.

synonyms - مترادف

  • تنوع

  • miscellany


    متفرقه

  • jumble


    بهم ریختن

  • mishmash


    اش شله قلمکار

  • medley


    مختلط

  • hodgepodge


    درهم و برهم

  • potpourri


    پات پوری

  • patchwork


    تکه تکه کاری

  • hotchpotch


    هوچ پاچ

  • hash


    هش

  • pastiche


    پاستیچ

  • collage


    کلاژ

  • farrago


    farrago

  • montage


    مونتاژ

  • muddle


    درهم ریختن

  • motley


    رنگارنگ

  • ragbag


    کیسه کهنه

  • clutter


    کلفت

  • agglomeration


    تراکم

  • miscellanea


    اسمورگاسبورد

  • smorgasbord


    مخلوط


  • خورشت

  • stew


    پرورشگاه

  • menagerie


    آشغال

  • litter


    زیر و رو کردن

  • rummage


    غوطه ور شدن

  • welter


    تقلا

  • scramble


    غلت زدن

  • tumble


    آگلومره

  • agglomerate


    خرابی

  • botch


antonyms - متضاد
  • calm


    آرام


  • روش


  • سفارش

  • organisationUK


    سازمان انگلستان

  • organizationUS


    سازمان ایالات متحده


  • سیستم

  • singularity


    تکینگی

  • loneness


    تنهایی


  • ترتیب

  • uniformity


    یکنواختی

  • tidiness


    آراستگی

  • neatness


    تنها


  • هماهنگی

  • harmony


    مرتب سازی

  • ordering


    وضع

  • disposition


    گروه بندی

  • grouping


    هم ترازی

  • alignment


    آرایه

  • array


لغت پیشنهادی

darken

لغت پیشنهادی

confectionery

لغت پیشنهادی

watercolors