assuredly

base info - اطلاعات اولیه

assuredly - مطمئنا

adverb - قید

/əˈʃʊrədli/

UK :

/əˈʃʊərədli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [assuredly] در گوگل
description - توضیح

  • قطعا یا قطعا

  • confidently


    با اطمینان


  • قطعا


  • به گونه ای که باعث یقین چیزی شود

  • Any golfer who qualified for the Tour had assuredly earned and paid for the privilege.


    هر گلفبازی که برای تور واجد شرایط شده بود، مطمئناً این امتیاز را به دست آورده و پرداخت کرده است.

  • We will have to involve the authorities before long but we can assuredly go there first and make our own inspection.


    ما باید خیلی زود مقامات را درگیر کنیم، اما مطمئناً می توانیم ابتدا به آنجا برویم و بازرسی خود را انجام دهیم.

  • Yet she knows, as the unemployed assuredly know that nothing much is going to happen quickly.


    با این حال، همانطور که بیکاران مطمئناً می دانند، او می داند که هیچ چیز به سرعت اتفاق نمی افتد.

  • And he is most assuredly on the business side.


    و او مطمئناً در سمت تجارت است.

  • This was indeed a Pyrrhic victory because West Indies cricket was assuredly the loser.


    این در واقع یک پیروزی پیری بود، زیرا کریکت هند غربی مطمئناً بازنده بود.

  • The event assuredly was communicated throughout the nursing system by informal channels.


    این رویداد مطمئناً از طریق کانال های غیررسمی در سراسر سیستم پرستاری اطلاع رسانی شده است.

  • To move the fin the spines have to be moveable; these assuredly were not.


    برای حرکت دادن باله، خارها باید متحرک باشند. اینها مطمئنا نبودند.

example - مثال
  • Their attempts will most assuredly fail.


    مطمئناً تلاش آنها با شکست مواجه خواهد شد.

  • After a disappointing first set Nadal played assuredly and went on to win the match.


    پس از ست اول ناامید کننده، نادال با اطمینان بازی کرد و به پیروزی رسید.

  • These problems might not be solved by money alone but they will assuredly not be solved without it.


    این مشکلات ممکن است تنها با پول حل نشود، اما مطمئناً بدون آن حل نخواهد شد.

  • These problems might not be solved by money alone but they will assuredly (= certainly) not be solved without it.


    این مشکلات ممکن است تنها با پول حل نشوند، اما مطمئناً (= قطعا) بدون آن حل نمی شوند.

synonyms - مترادف

  • مطمئن


  • قطعا

  • undoubtedly


    بی شک


  • مسلما

  • unquestionably


    بدون شک


  • غیر قابل انکار

  • undeniably


    به وضوح

  • doubtless


    براستی


  • واقعا


  • به طور غیر قابل بحث

  • plainly


    به آسانی

  • indisputably


    بی چون و چرا


  • در واقع

  • incontrovertibly


    غیر قابل بحث


  • بدون استدلال

  • incontestably


    کاملا


  • بنابراین

  • inarguably


    آرام

  • unarguably


    بسيار خوب


  • مثبت

  • so


    دستها پایین

  • forsooth


    خیلی خوب

  • alright


    مطمئنا

  • positively


    البته

  • hands down


    برای برخی


  • بدون شکست


  • به هر حال




  • by all means


antonyms - متضاد
  • doubtfully


    با شک

  • questionably


    سوال برانگیز

  • indefinite


    نامعین

  • dubiously


    به طرز مشکوکی


  • احتمالا


  • بعید

  • uncertain


    نا معلوم

  • doubted


    شک کرد

  • questionable


    مشکوک

  • dubious


    نادقیق

  • inaccurately


    به صورت متقلبانه

  • fraudulently


    نادرست

  • incorrectly


    اشتباه

  • mistakenly


    به دروغ

  • falsely


لغت پیشنهادی

symbiotic

لغت پیشنهادی

inquiry

لغت پیشنهادی

reenter