tour

base info - اطلاعات اولیه

tour - تور

noun - اسم

/tʊr/

UK :

/tʊə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tour] در گوگل
description - توضیح

  • سفری برای تفریح، که در طی آن از چندین شهر، منطقه و غیره دیدن می کنید


  • یک سفر کوتاه در یک مکان برای دیدن آن

  • a planned journey made by musicians, a sports team etc in order to perform or play in several places


    یک سفر برنامه ریزی شده توسط نوازندگان، یک تیم ورزشی و غیره به منظور اجرا یا نواختن در چندین مکان


  • دوره ای که در طی آن برای انجام کار خود به ویژه کارهای نظامی به جایی می روید، معمولاً در خارج از کشور


  • برای بازدید از چندین بخش از یک کشور یا منطقه


  • دور زدن یا دور یک مکان نشان داده شدن


  • بازدید از یک مکان یا منطقه، به ویژه جایی که در طی آن به اطراف مکان یا منطقه نگاه می کنید و در مورد آن اطلاعات کسب می کنید


  • سفری برای لذت بردن، به ویژه به عنوان تعطیلات، بازدید از چندین مکان مختلف در یک منطقه

  • a planned visit to several places in a country or area made for a special purpose such as one made by a politician sports team or group of performers


    یک بازدید برنامه ریزی شده از چندین مکان در یک کشور یا منطقه که برای یک هدف خاص انجام شده است، مانند مکانی که توسط یک سیاستمدار، تیم ورزشی یا گروهی از اجراکنندگان انجام شده است.


  • آ تور خدمت


  • برای رفتن به یک جایی تور

  • If a play tours a particular area it is performed in several places there


    اگر یک نمایشنامه در یک منطقه خاص گردش کند، در چندین مکان در آنجا اجرا می شود


  • بازدید از یک مکان یا منطقه، به ویژه یکی که در طی آن به اطراف مکان یا منطقه نگاه می کنید و در مورد آن اطلاعات کسب می کنید

  • A tour is also a planned visit to several places to give performances


    یک تور همچنین یک بازدید برنامه ریزی شده از چندین مکان برای اجرای نمایش است


  • بازدید از یک مکان یا منطقه، به ویژه به منظور نگاه کردن به اطراف و کسب اطلاعات در مورد آن


  • بازدید از چندین مکان برای یک هدف خاص

  • Baltimore Mayor Kurt Schmoke is putting up a crab cake dinner and a tour of Baltimore.


    کرت اشموک، شهردار بالتیمور، شام کیک خرچنگ و تور بالتیمور را برگزار می کند.

  • We took a bicycle tour of Tuscany.


    با دوچرخه در توسکانی گشتیم.

  • a bicycle tour


    یک تور دوچرخه سواری

  • Did you see Bruce Springsteen on his last tour?


    آیا بروس اسپرینگستین را در آخرین تور خود دیدید؟

  • Norton is on tour promoting her new children's book.


    نورتون در توری برای تبلیغ کتاب جدیدش برای کودکان است.

  • They like to take package tours because they hate dealing with details.


    آنها دوست دارند از تورهای بسته استفاده کنند زیرا از پرداختن به جزئیات متنفرند.

  • Package tours that include tickets to Olympic events have sold well.


    تورهای بسته شامل بلیت مسابقات المپیک فروش خوبی داشته اند.

  • Half its resorts have snowshoe tours.


    نیمی از استراحتگاه‌های آن دارای تورهای کفش برفی هستند.

  • Naturally there's plenty of wine-tasting tours, visits to the huge cellars and between June and October wine festivals are held.


    طبیعتاً تورهای مزه شراب فراوان، بازدید از زیرزمین های بزرگ و جشنواره های شراب بین ژوئن و اکتبر برگزار می شود.

  • It was the latter's first innings of the tour.


    این اولین حضور دومی در این تور بود.


  • آخرین مرحله این تور تیم را به دالاس می برد.

  • The tour includes stops in Salzburg and Vienna.


    این تور شامل توقف در سالزبورگ و وین است.

  • The prime minister has left for a three-week tour of South America.


    نخست وزیر برای یک تور سه هفته ای آمریکای جنوبی را ترک کرده است.

example - مثال
  • a walking/sightseeing/bus tour


    یک تور پیاده روی / گشت و گذار / اتوبوس


  • یک تور مسافرتی در شمال فرانسه

  • They embarked on a tour around the country.


    آنها یک تور در سراسر کشور را آغاز کردند.

  • a tour operator (= a person or company that organizes tours)


    اپراتور تور (= شخص یا شرکتی که تورها را سازماندهی می کند)

  • We were given a guided tour (= by somebody who knows about the place) of the palace.


    یک تور با راهنما (= توسط کسی که در مورد مکان می‌داند) از کاخ به ما داده شد.

  • a virtual tour (= shown on a computer) of the Taj Mahal


    یک تور مجازی (= نشان داده شده در رایانه) از تاج محل

  • a tour of inspection (= an official visit of a factory classroom etc. made by somebody whose job is to check that everything is working as expected)


    یک تور بازرسی (= بازدید رسمی از یک کارخانه، کلاس درس، و غیره که توسط شخصی انجام می شود که وظیفه اش بررسی این است که آیا همه چیز مطابق انتظار کار می کند)


  • یک راهنمای تور

  • Our host gave us a quick tour of the house.


    میزبان ما یک گشت سریع از خانه به ما داد.

  • The band is currently on a nine-day tour of France.


    گروه در حال حاضر در یک تور 9 روزه در فرانسه است.

  • The band is on tour in France.


    گروه در تور فرانسه است.


  • یک تور کنسرت

  • a world/European/UK tour


    تور جهانی / اروپا / انگلستان


  • یک اتوبوس تور

  • The prince will visit Boston on the last leg (= part) of his American tour.


    شاهزاده در آخرین مرحله (= بخشی) از تور آمریکایی خود از بوستون دیدن خواهد کرد.

  • a book/lecture/speaking tour


    یک تور کتاب / سخنرانی / سخنرانی

  • Are you doing a tour for this new book?


    آیا برای این کتاب جدید توری انجام می دهید؟

  • The group will shortly go on a ten-city European tour.


    این گروه به زودی به یک تور اروپایی در ده شهر خواهند رفت.

  • We are going back to Prague as part of a small tour.


    ما به عنوان بخشی از یک تور کوچک به پراگ برمی گردیم.

  • He served tours all over the world during his 35-year career.


    او در طول 35 سال زندگی حرفه‌ای خود به تورهای سراسر جهان پرداخت.


  • یک سفر کاری

  • a five-minute trip by taxi


    یک سفر پنج دقیقه ای با تاکسی


  • یک سفر طولانی و دشوار در سراسر کوه ها

  • a tour of Bavaria


    تور باواریا

  • the first expedition to the South Pole


    اولین سفر به قطب جنوب

  • We went on an all-day excursion to the island.


    یک گردش یک روزه به جزیره رفتیم.

  • The children were on a day’s outing from school.


    بچه ها یک روز از مدرسه بیرون رفته بودند.

  • We had a day out at the beach.


    یک روز بیرون از ساحل داشتیم.

  • We met a group of Italians on a tour in Peru.


    در یک تور در پرو با گروهی از ایتالیایی ها آشنا شدیم.

  • They made a whistle-stop tour of the five major towns.


    آن‌ها یک گشت و گذار در پنج شهر بزرگ انجام دادند.

  • This summer we went on a walking tour around Provence.


    تابستان امسال به یک تور پیاده روی در اطراف پروونس رفتیم.

synonyms - مترادف

  • سفر


  • گشت و گذار

  • excursion


    اعزام

  • expedition


    گردش

  • outing


    سفر دریایی

  • voyage


    جست و خیز

  • jaunt


    پیاده روی طولانی

  • trek


    پرخاشگری

  • peregrination


    آشغال

  • junket


    مسافرت رفتن


  • کشتی تفریحی

  • cruise


    سافاری

  • safari


    هاپ

  • hop


    تعطیلات آخر هفته


  • فرار

  • getaway


    اودیسه

  • odyssey


    یک شبه

  • overnight


    زیارت

  • pilgrimage


    ماجرا


  • برو

  • go


    چرخش


  • سفر یک روزه


  • سفر جاده ای


  • سوت توقف

  • whistle-stop


    رفت و برگشت


  • تور دایره ای


  • تور با راهنما

  • guided tour


    سفر می کند

  • travels


    بازدید کنید

  • journeying



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

airways

لغت پیشنهادی

jug

لغت پیشنهادی

clubs