backhanded

base info - اطلاعات اولیه

backhanded - عقبگرد

adjective - صفت

/ˌbækˈhændɪd/

UK :

/ˌbækˈhændɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [backhanded] در گوگل
description - توضیح
  • a backhanded remark or compliment seems to express praise or admiration but in fact is insulting


    به نظر می رسد اظهارات یا تمجیدهای پشت سر هم بیانگر تحسین یا تحسین است، اما در واقع توهین آمیز است

  • a backhanded shot is a backhand shot


    یک شوت بک هند یک ضربه بک هند است

  • A backhanded remark seems pleasant but may really be a criticism or mean something unkind


    یک اظهارنظر پشت سر هم خوشایند به نظر می رسد، اما ممکن است واقعاً یک انتقاد باشد یا به معنای چیزی ناخوشایند باشد


  • (از چیزی که گفته شده) واضح نیست و معمولاً به معنای مخالف آن چیزی است که به نظر می رسد

  • This backhanded compliment is, in fact a tribute to the imagination and commitment of community educators.


    این تعارف پشت سر در واقع ادای احترام به تخیل و تعهد مربیان جامعه است.

  • It is a backhanded note of dismissal, an explanation that is really an excuse.


    این یک یادداشت عقب نشینی از اخراج است، توضیحی که واقعاً بهانه است.

  • The first crisis was a backhanded present from Yeltsin himself.


    اولین بحران، هدیه ای پشت سر یلتسین بود.

  • He was right in a backhanded sort of way.


    او به نوعی عقب نشینی درست می گفت.

  • The data might be read as a backhanded success for the Thatcher government.


    این داده ها ممکن است به عنوان یک موفقیت پشت سر هم برای دولت تاچر خوانده شود.

  • Aristocratic criticism of royal rapacity was a backhanded tribute to that success.


    انتقاد اشرافی از غرض ورزی سلطنتی ادای احترامی پشت سر به آن موفقیت بود.

example - مثال
  • In a backhanded compliment she said he looked very good for his age.


    او در یک تعارف پشت سر گفت که او نسبت به سنش بسیار خوب به نظر می رسد.

  • a backhanded compliment


    یک تعارف پشت سر

  • Her backhanded compliments annoyed everyone.


    تعارفات پشت سر او همه را آزار می داد.

synonyms - مترادف
  • sarcastic


    طعنه آمیز

  • snide


    اسنید

  • ironic


    کنایه آمیز

  • sardonic


    ساردونیک

  • sneaky


    موذی

  • tongue-in-cheek


    زبان در گونه

  • two-edged


    دو لبه


  • با زبان در گونه

  • double-edged


    مسخره

  • mocking


    سوزاننده

  • caustic


    طنز

  • satirical


    گاز گرفتن

  • biting


    تمسخر آمیز

  • derisive


    تمسخر

  • scornful


    بدبینانه

  • scoffing


    تیز

  • cynical


    برش دادن


  • مرده

  • ironical


    کوبنده

  • sneering


    تحقیرآمیز

  • cutting


    قرمز

  • mordant


    عصبانی

  • scathing


    نیش زدن

  • contemptuous


    ترانشه

  • satiric


    خشک

  • acerbic


    سارکی

  • wry


  • stinging


  • trenchant


  • dry


  • sarky


antonyms - متضاد

  • مستقیم

  • straightforward


    سرراست

  • sincere


    مخلص - بی ریا - صمیمانه


  • صادقانه

  • candid


    صریح

  • artless


    بی هنر

  • genuine


    اصل

  • unfeigned


    بدون جعل

  • undesigning


    بدون طراحی

  • heartfelt


    از صمیم قلب

  • forthright


    باز کن


  • عمودی

  • frank


    سر راست

  • upright


    دینکم


  • قابل اعتماد

  • dinkum


    اشراف‌زاده

  • trustworthy


    ساده

  • ingenuous


    بی ضرر


  • کاملا

  • harmless


    واضح

  • blunt


    نمایشگاه

  • downright


    قابل توجه

  • explicit


    با ایمان


  • درست است، واقعی


  • جدی

  • conspicuous


    راستگو

  • faithful



  • earnest


  • truthful


  • reliable


لغت پیشنهادی

scopes

لغت پیشنهادی

bayed

لغت پیشنهادی

primary