billow
billow - باد کردن
verb - فعل
UK :
US :
اگر چیزی از پارچه بپرد، در باد حرکت می کند
اگر ابر یا دود بلند شود، به صورت توده ای گرد بلند می شود
ابر متحرک یا توده چیزی مانند دود یا پارچه
یک موج، به خصوص یک موج بسیار بزرگ
to spread over a large area or (especially of things made of cloth) to become filled with air and appear to be larger
در یک منطقه بزرگ پخش شود یا (به ویژه از چیزهای پارچه ای) پر از هوا شود و بزرگتر به نظر برسد
توده بزرگ و متحرک چیزی مانند دود یا ابر که در یک منطقه بزرگ پخش می شود
یک موج بزرگ
to spread over a large area or (esp. of items made of cloth) to become filled with air and appear to be larger
در یک منطقه بزرگ پخش شود، یا (به ویژه از اقلام ساخته شده از پارچه) پر از هوا شود و بزرگتر به نظر برسد.
یک موج بزرگ یا هر توده بزرگ و متورم
سرآستین شلوار خاکستری اش بلند می شود.
دود رادیواکتیو در اطراف هلیکوپتر موج می زد.
پردهها دور تخت بودند و بادکشهای در آنها را مثل بادبانها میچرخاند.
دود از دودکش بیرون آمد.
ابرهای دود بیرون آمدند تا تیم ها برای جلوگیری از استنشاق دودهای سمی خم شدند.
خندید و دور خودش چرخید و وقتی دامن بیرون آمد نگاهی به پای زردش انداخت.
Thick smoke billowed up a narrow staircase and smothered the sleeping youngsters in their second-floor bedroom.
دود غلیظی از پلکان باریکی بلند شد و جوانان خوابیده در اتاق خواب طبقه دومشان را خفه کرد.
Car parks, stuffed with cars, seem to billow up in places like fabric as the wind catches them underneath.
به نظر میرسد که پارکینگها، مملو از ماشینها، در مکانهایی مانند پارچه بالا میآیند، زیرا باد آنها را زیر آن میگیرد.
پرده ها در نسیم بالا می رفتند.
ابر بزرگی از دود از دودکش بیرون آمد.
ابرهای موزون از غبار
لباسش دورش حلقه زده بود.
بادبانی که حالا باز شده بود، در باد شدید می چرخید.
دود از ساختمان در حال سوختن خارج شد.
ملحفه/پیراهن های آویزان روی خط در نسیم می پیچید.
قایقها را با بادبانهای برافروختهشان تماشا میکردیم.
زوزه های دود
سوفی از میان بخار پا به دوش گذاشت.
آنها را از بادهای آن دریای وحشی گرفته بود.
باد بر فراز زوزه های غلتشی می تازد و هیچ قایق کشتی در چنین هوایی نمی تواند عبور کند.
این ساختمان با ورقههای پلاستیکی آبی پوشانده شده است که مانند یک بادبان بالا میرود.
ابر
جرم
shroud
کفن
پتو
puff
پف کردن
canopy
سایبان
curtain
پرده
فیلم
لایه
pall
رنگ پریده
ورق
دوش
swirl
چرخش
dense mass
توده متراکم
surging mass
توده مواج
plume
ستون
دود
mantle
مانتو
مارپیچ
spiral
دنباله
پنکه
پوشش
شنل
cloak
حجاب
covering
ماسک
veil
صفحه نمایش
کاپوت ماشین
نیم سایه
coverture
hood
penumbra