blowtorch

base info - اطلاعات اولیه

blowtorch - مشعل دمنده

noun - اسم

/ˈbləʊtɔːrtʃ/

UK :

/ˈbləʊtɔːtʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blowtorch] در گوگل
description - توضیح

  • قطعه ای از تجهیزات که شعله کوچک بسیار داغ تولید می کند که مخصوصاً برای از بین بردن رنگ استفاده می شود


  • ابزاری که برای گرم کردن فلز یا حذف رنگ از روی سطح با تولید شعله بسیار داغ استفاده می شود


  • ابزاری که شعله بسیار داغ تولید می کند و برای گرم کردن فلز یا حذف رنگ از سطح استفاده می شود

  • A spark occurred and the inside of the capsule turned into a blowtorch.


    جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به مشعل دمنده تبدیل شد.

  • An alternative is a blowtorch connected by a hose to a cylinder of gas.


    یک جایگزین، یک مشعل دمنده است که توسط یک شیلنگ به یک سیلندر گاز متصل می شود.

  • A flame roared under a black bucket, clean blue like a blowtorch clinging to one side.


    شعله ای زیر یک سطل سیاه می غرید، آبی تمیز مانند مشعل دمنده ای که به یک طرف چسبیده است.

  • Oh this town with its harbor glinting like a blowtorch at the end of every alley..


    آه این شهر که بندرش مثل مشعل در انتهای هر کوچه می درخشد..

  • But that lone bad habit burns through your writing like a blowtorch, outshining all the others.


    اما این عادت بد تنها در نوشته‌های شما مانند یک مشعل سوخته می‌سوزد و همه دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

  • The pyre was ablaze, ignited by a giant gas-fuelled blowtorch.


    آتش سوزی شعله ور بود و توسط یک مشعل غول پیکر با سوخت گاز مشتعل شد.

  • If he wanted her back Antheil would offer to preserve her from the blowtorch.


    اگر او می خواست او را برگرداند، آنتیل پیشنهاد می کرد که او را از مشعل دمنده محافظت کند.

  • Enter the local media; exit the welder with the blowtorch.


    وارد رسانه های محلی شوید؛ با مشعل دمنده از جوشکار خارج شوید.

example - مثال
synonyms - مترادف

  • هواپیمای جت


  • جت تجاری

  • Concorde


    کنکورد

  • jet


    جت

  • jet liner


    جت لاینر

  • jumbo jet


    جامبو جت

  • multi-jet


    چند جت

  • pulse-jet


    پالس جت

  • ramjet


    رام جت

  • single-jet


    تک جت

  • supersonic jet


    جت مافوق صوت

  • supersonic transport


    حمل و نقل مافوق صوت

  • turbojet


    توربوجت

  • twin-jet


    جت دوقلو

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

screened

لغت پیشنهادی

befuddle

لغت پیشنهادی

exchanges