bonfire

base info - اطلاعات اولیه

bonfire - آتش سوزی

noun - اسم

/ˈbɑːnfaɪər/

UK :

/ˈbɒnfaɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bonfire] در گوگل
description - توضیح
  • a large outdoor fire either for burning waste or for a party


    یک آتش سوزی بزرگ در فضای باز، یا برای سوزاندن زباله یا برای مهمانی

  • a large fire that is made outside to burn unwanted things, or for pleasure


    آتش بزرگی که در بیرون برای سوزاندن چیزهای ناخواسته یا برای لذت ایجاد می شود

  • a large fire that is made outside


    آتش بزرگی که در بیرون ایجاد می شود

  • Dad had a bonfire going behind the garage.


    بابا پشت گاراژ آتش می زد.

  • Bees flying into a bonfire ... Troopers fought troopers.


    زنبورها در حال پرواز در آتش ... سربازان با سربازان جنگیدند.

  • Somebody had lit a bonfire and we sat round it chatting until we had dried our clothes.


    یک نفر آتشی روشن کرده بود و ما دور آن نشستیم و مشغول گفتگو شدیم تا اینکه لباس هایمان را خشک کنیم.

  • A bonfire blazed inside a small circle of stones.


    آتش سوزی در دایره کوچکی از سنگ ها شعله ور شد.

  • They piled up scrap wood boxes and other junk and made a big bonfire.


    آنها چوب های ضایعاتی، جعبه ها و دیگر آشغال ها را انباشته کردند و آتش بزرگی درست کردند.

  • Saying a prayer she flung herself into her captors' bonfire.


    با خواندن دعا، خود را در آتش اسیرکنندگانش انداخت.

  • In the middle a large bonfire had been constructed.


    در وسط آتش بزرگی ساخته شده بود.

  • They then began to light bonfires, expressing their delight.


    آنها سپس شروع به روشن کردن آتش کردند و خوشحالی خود را ابراز کردند.

  • He dug his thumbs into the eyes, a red bonfire blazing at his chest and heard an underwater bubbling squeal.


    شستش را در چشم ها فرو کرد، آتش قرمزی روی سینه اش شعله ور شد و صدای جیغ زیر آب را شنید.

  • On the dunes Angus had put a match to the bonfire which crackled, spat, and flared up.


    روی تپه های شنی، آنگوس یک کبریت روی آتش گذاشته بود که ترق کرد، تف کرد و شعله ور شد.

  • The bonfire will be lit at 7.00 p.m., with fireworks starting just 15 minutes later.


    آتش سوزی ساعت 7 بعد از ظهر روشن می شود و آتش بازی فقط 15 دقیقه بعد شروع می شود.

example - مثال
  • There will be a bonfire and a firework display.


    آتش سوزی و نمایش آتش بازی وجود خواهد داشت.

  • Tell the neighbours before you light the bonfire in case they're in the garden.


    قبل از روشن کردن آتش به همسایه ها بگویید در صورتی که در باغ هستند.

  • We built a bonfire on the beach.


    ما یک آتش سوزی در ساحل درست کردیم.

synonyms - مترادف
  • beacon


    فانوس دریایی

  • blaze


    آتش

  • conflagration


    آتش سوزی


  • فئو د شادی

  • pyre


    سبک

  • feu de joie


    موشک


  • لامپ

  • rocket


    روشن کننده

  • lamp


    پرتو

  • illuminant


    شعله ور شدن

  • beam


    فانوس

  • flare


    امضا کردن

  • lantern


    لودستار


  • رادار

  • lodestar


    تابلو راهنما

  • radar


    هلیوگرافی

  • balefire


    هشدار

  • guidepost


    راهنما

  • heliograph


    چراغ هشدار


  • هشدار آتش


  • سیگنال آتش


  • خیلی سبک


  • نور هدایت


  • چراغ سیگنال


  • چراغ قوه

  • guiding light


    مشعل


  • فلاش

  • flashlight


    چراغ گاز

  • torch


  • flash


  • gaslight


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

walker

لغت پیشنهادی

blackface

لغت پیشنهادی

bodice