cozy
cozy - دنج
adjective - صفت
UK :
US :
املای معمول آمریکایی cozy
املای ایالات متحده از دنج
راحت، دلپذیر، و دعوت کننده، به ویژه. (از یک اتاق یا ساختمان) زیرا کوچک و گرم است
تو و مایک در مهمانی خیلی دنج به نظر می رسید.
a cozy bathrobe
یک حمام دنج
چه کسی می خواهد یک تخت گرم دنج را برای دویدن در وسط زمستان بگذارد؟
یک جمع خانوادگی دنج
During its 18 years, they had come to think of the eastside restaurant as a cozy home away from home.
در طول 18 سال آن، آنها به رستوران سمت شرقی به عنوان یک خانه دنج دور از خانه فکر می کردند.
Fund management launched a $ 3.9-billion hostile takeover bid -- an unprecedented move in a generally cozy industry.
مدیریت صندوق پیشنهاد خرید خصمانه 3.9 میلیارد دلاری را آغاز کرد - یک حرکت بی سابقه در یک صنعت به طور کلی دنج.
You can get a comfortable cozy look with items from department and discount stores.
می توانید با اقلامی از فروشگاه های بزرگ و تخفیف دار ظاهری راحت و دنج داشته باشید.
شما روی چهارپایه های بلند می نشینید، چه در بار بلند یا پشت میزهای کوچک در اتاق دنج.
Red-and-white checkered tablecloths contrast with the dark wood in the cozy two-part dining room reminiscent of a ski chalet.
رومیزی های شطرنجی قرمز و سفید در تضاد با چوب تیره در اتاق غذاخوری دو قسمتی دنج که یادآور کلبه اسکی است.
یک اتاق کوچک دنج
یک احساس دنج
از نشستن کنار آتش احساس گرما و آرامش می کردم.
یک چت دنج با یک دوست
The firm has a cozy relationship with the Department of Defense.
این شرکت رابطه خوبی با وزارت دفاع دارد.
خطر این است که همه چیز خیلی راحت می شود.
راحت
گرم
cushy
آرام
homely
خانگی
snug
بشاش
cheerful
خانه دار
comfy
دعوت کردن
homelike
دلپذیر
homey
نرم
inviting
قابل قبول
pleasant
عاقل
restful
آرامش بخش
سبک خانگی
agreeable
صمیمی
canny
ملایم
comforting
بی خطر
homestyle
امن است
intimate
استقبال کردن
mellow
آسان
پناه گرفته است
جذاب
snuggly
پایین خانه
welcoming
cosyUK
easeful
relaxed
sheltered
appealing
down-home
cosyUK
relaxing
uncomfortable
ناراحت
سرد
غیر مهمان نواز
inhospitable
رسمی
ناخوشایند
unpleasant
غیر دوستانه
unfriendly
هوشمندانه
ناراضی
unhappy
مریض راحت
تاریک
bleak
عدم استقبال
unwelcoming
نامناسب
uncozy
procrustean
procrustean
راحت
comfortless
نامطلوب
disagreeable
ناکافی
inadequate
بدبخت
miserable
تیک تیک
tickly
بی دعوت
uninviting
مزاحم
vexatious
خشن
harsh
ناراضی کننده
unsatisfying
خارشدار
itchy
برآمده
bumpy
خاردار
prickly
مصیبت زده
afflictive
دردسر ساز
troublesome
ناراحت کننده
discomforting
چسبنده
sticky
خراش دار
scratchy