slew
slew - کشت
verb - فعل
UK :
US :
چرخیدن یا سر خوردن در جهتی دیگر به طور ناگهانی و شدید یا وادار کردن وسیله نقلیه به این کار
زمان گذشته کشتن
گذشته ساده از ذبح کردن
به طور ناگهانی و ناشیانه بچرخد یا گرد شود
مقدار یا تعداد زیادی
گذشته ساده از کشتن
او وارد ماشین شد و آن را به سمت جاده فرستاد، برف پاک کن هایی که در باران می ریزند.
ملانی روی زانوهایش چرخید تا او را تماشا کند.
ماشین لیز خورد و به طرفین چرخید.
او موتور را در حالی که آنها به اتوبان برخورد می کردند، برد.
ماشین به تکه ای از یخ برخورد کرد و به شدت به اطراف چرخید.
او برای فرار از سگ، ون را به سمت چپ برد.
ساوینو به سه قتل و همچنین تعداد زیادی جنایت دیگر متهم شده است.
تعداد زیادی فیلم جدید وجود دارد که می خواهم ببینم.
abundance
فراوانی
جرم
heap
پشته
توده
profusion
اسراف
quantity
تعداد
stack
مقدار زیادی
ثروت
دسته
کوه
bundle
tonneUK
tonUS
plenitude
بارها
tonneUK
اودلز
tonUS
scads
loads
فروشگاه
oodles
جرقه
scads
ریم ها
قایق
spate
چوب
بهم ریختگی
reams
تکه
raft
جلد
gobs
واد
شلاق زدن
chunk
بی شمار
wad
lashings
plentitude
myriad
ace
آس
بیت
dab
ضربه زدن
dram
درام
driblet
دریبلت
glimmer
با روشنایی ضعیف تابیدن
تعداد انگشت شماری
hint
اشاره
lick
لیسیدن
مقدار کمی
mite
کنه
mouthful
قلنبه سلنبه
nip
نیش زدن
ounce
اونس
peanuts
بادام زمینی
pinch
نیشگون گرفتن
pittance
کمک هزینه مختصر
scruple
بدجنسی
سایه
کوچک
smidgen
smidgeon
smidgeon
لکه. خال
speck
نقطه
پاشیدن
sprinkle
نژاد
sprinkling
خط
strain
سوء ظن
streak
بچه
suspicion
طعم
tad