ankle
ankle - مچ پا
noun - اسم
UK :
US :
مفصل بین پا و پای شما
the joint (= place where two bones are connected) between the foot and the leg or the thin part of the leg just above the foot
مفصل (= محل اتصال دو استخوان) بین پا و ساق یا قسمت نازک ساق درست بالای پا
مفصلی که پا را به ساق متصل می کند یا قسمت نازک ساق درست بالای پا
او به دلیل آسیب دیدگی مچ پا کند شده بود و جری اولساوسکی جایگزین او شد.
چند سوختگی در پاها و مچ پاها در مقایسه با آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد بسیار بد است.
مچ پایش به شدت درد می کرد و داغ بود و خیلی خسته بود.
سپس برای جلوگیری از افتادن پرید و مچ پایش شکست.
حداقل مچ دست اوست نه مچ پا.
تکل چپ دریک دیز وقتی استیو یانگ روی پایش غلت زد، مچ پای راستش پیچ خورد.
گلدی نگاهی به قوزک های پشمالو رنگین کمان می اندازد و آه می کشد.
برای مچ پا پیچ خورده از استراحت، یخ، فشرده سازی و ارتفاع استفاده کنید.
رگ به رگ شدن/شکستن/پیچاندن مچ پا
او در تمرینات از ناحیه مچ پا آسیب جدی دید.
داشتن مچ پا شکسته/پیچ خورده/شکستگی/پیچ خوردگی
نیم بوت (= که مچ پا را می پوشاند)
خود را تا قوزک در آب یافتیم (= آب تا قوزک ما آمد).
مچ پام ورم کرده
مصدومیت نیاز به جراحی روی مچ پای راست او داشت.
او یک دستبند الکترونیکی مچ پا خواهد پوشید که به پلیس اجازه می دهد او را ردیابی کند.
مچ پایم شکسته بود.
او پاهای بلند و مچ پاهای باریکی دارد.
روی زمین افتادم و مچ پایم پیچ خورد/ پیچ خورد.
استخوان
anklebone
مچ پا
astragalus
گون
talus
تالوس
tarsus
تارسوس
