inoperable

base info - اطلاعات اولیه

inoperable - غیر قابل اجرا

adjective - صفت

/ɪnˈɑːpərəbl/

UK :

/ɪnˈɒpərəbl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [inoperable] در گوگل
description - توضیح
  • an inoperable illness or medical condition cannot be treated by an operation


    یک بیماری یا وضعیت پزشکی غیرقابل جراحی را نمی توان با عمل جراحی درمان کرد

  • something that is inoperable cannot be used


    چیزی که غیر قابل استفاده است قابل استفاده نیست

  • If a tumour (= a growth) or other medical condition is inoperable, doctors are unable to remove or treat it with an operation.


    اگر تومور (= رشد) یا سایر شرایط پزشکی غیرقابل عمل باشد، پزشکان قادر به برداشتن یا درمان آن با عمل جراحی نیستند.

  • If a system plan machine etc. is inoperable, it cannot be done or made to work.


    اگر یک سیستم، طرح، ماشین و غیره غیر قابل اجرا باشد، نمی توان آن را انجام داد یا به کار انداخت.

  • (of an illness esp. cancer) that doctors are unable to treat or remove by an operation


    (از یک بیماری، به ویژه سرطان) که پزشکان قادر به درمان یا حذف آن با یک عمل جراحی نیستند

  • not able to be done or made to work


    نمی توان انجام داد یا به کار انداخت

  • an inoperable brain tumor


    تومور مغزی غیر قابل عمل

example - مثال
  • an inoperable brain tumour


    تومور مغزی غیر قابل عمل

  • The policy was thought to be inoperable.


    تصور می شد که این سیاست غیرقابل اجرا است.

  • The fire rendered the port inoperable.


    آتش سوزی بندر را از کار انداخت.

  • Most of the machines were inoperable.


    اکثر ماشین ها غیر قابل استفاده بودند.

synonyms - مترادف
  • inoperative


    غیر فعال

  • malfunctioning


    عملکرد نادرست

  • kaput


    کاپوت


  • پایین

  • nonfunctional


    غیر کاربردی

  • nonfunctioning


    ناکارآمد

  • nonoperating


    غیر عملیاتی

  • unusable


    به درد نخور

  • kaputt


    قابل استفاده نیست


  • خارج از کمیسیون


  • شکسته شده


  • کار نمیکند


  • در چشمک زدن

  • on the blink


    معیوب

  • faulty


    در فریتز

  • on the fritz


    خارج از نظم

  • broken-down


    منهدم شد


  • در حال خراب شدن

  • defective


    نیم تنه

  • busted


    خارج از چرخه

  • not functioning


    به هم ریخته

  • in disrepair


    در حالت کار نیست

  • bust


    خارج از حد

  • out of kilter


    ژولیده

  • conked out


    اقدام کردن


  • متعفن

  • out of whack


    شلیک کرد

  • knackered


  • acting up


  • wonky



antonyms - متضاد
  • functional


    کاربردی

  • functioning


    عملکرد

  • operable


    قابل اجرا

  • operant


    عامل


  • عملیاتی

  • operational


    در حال اجرا

  • operative


    کار کردن


  • فعال


  • رفتن


  • زنده

  • going


    تاثير گذار


  • بر


  • زندگي كردن


  • قابل سرویس

  • on


    قابل استفاده


  • قابل دوام

  • serviceable


    مفید

  • usable


    مناسب

  • workable


    آماده

  • viable


    در عمل

  • practicable


    راه اندازی و در حال اجرا


  • با عملکرد بالا


  • به خوبی کار می کند

  • fit


    آماده برای اقدام


  • شدنی



  • high-functioning


  • well-functioning



  • feasible


لغت پیشنهادی

ticker

لغت پیشنهادی

stranglehold

لغت پیشنهادی

bourne