inoperable
inoperable - غیر قابل اجرا
adjective - صفت
UK :
US :
یک بیماری یا وضعیت پزشکی غیرقابل جراحی را نمی توان با عمل جراحی درمان کرد
چیزی که غیر قابل استفاده است قابل استفاده نیست
If a tumour (= a growth) or other medical condition is inoperable, doctors are unable to remove or treat it with an operation.
اگر تومور (= رشد) یا سایر شرایط پزشکی غیرقابل عمل باشد، پزشکان قادر به برداشتن یا درمان آن با عمل جراحی نیستند.
اگر یک سیستم، طرح، ماشین و غیره غیر قابل اجرا باشد، نمی توان آن را انجام داد یا به کار انداخت.
(از یک بیماری، به ویژه سرطان) که پزشکان قادر به درمان یا حذف آن با یک عمل جراحی نیستند
نمی توان انجام داد یا به کار انداخت
an inoperable brain tumor
تومور مغزی غیر قابل عمل
inoperative
غیر فعال
malfunctioning
عملکرد نادرست
kaput
کاپوت
پایین
nonfunctional
غیر کاربردی
nonfunctioning
ناکارآمد
nonoperating
غیر عملیاتی
unusable
به درد نخور
kaputt
قابل استفاده نیست
خارج از کمیسیون
شکسته شده
کار نمیکند
در چشمک زدن
معیوب
faulty
در فریتز
خارج از نظم
broken-down
منهدم شد
در حال خراب شدن
defective
نیم تنه
busted
خارج از چرخه
not functioning
به هم ریخته
in disrepair
در حالت کار نیست
bust
خارج از حد
ژولیده
conked out
اقدام کردن
متعفن
شلیک کرد
knackered
acting up
wonky
functional
کاربردی
functioning
عملکرد
operable
قابل اجرا
operant
عامل
عملیاتی
operational
در حال اجرا
operative
کار کردن
فعال
رفتن
زنده
going
تاثير گذار
بر
زندگي كردن
قابل سرویس
قابل استفاده
قابل دوام
serviceable
مفید
usable
مناسب
workable
آماده
viable
در عمل
practicable
راه اندازی و در حال اجرا
با عملکرد بالا
به خوبی کار می کند
آماده برای اقدام
شدنی
high-functioning
well-functioning
feasible
