abridge
abridge - خلاصه کردن
verb - فعل
UK :
US :
از او خواسته شده است که رمان را برای رادیو خلاصه کند.
این کتاب مختص کودکان بود.
او گفت که کنگره هیچ قانونی برای کوتاه کردن آزادی بیان وضع نخواهد کرد.
آیا دولت حقوق او را کوتاه کرده بود؟
آنها به یک نسخه خلاصه شده روی نوار گوش دادند.
shorten
کوتاه کردن
abbreviate
مخفف کردن
condense
متراکم کردن
كاهش دادن
curtail
محدود کردن
برش
truncate
قرارداد
نزول کردن
trim
کاهش
کاهش دادن
diminish
فشرده کردن
lessen
بارانداز
compress
epitomiseUK
dock
epitomizeUS
epitomiseUK
کلیپ
epitomizeUS
کوچک شدن
clip
هرس کنید
shrink
محصول
prune
الید
کوچک کردن
elide
سنکوپ کردن
downsize
بریده بریده
syncopate
تکه کردن
slash
تکه تکه کردن
chop
محدود، تنگ
snip
حد
تمرکز
قطع کردن
restrict
lengthen
طولانی کردن
توسعه دادن، گسترش
enlarge
بزرگنمایی کنید
بسط دادن
prolong
طولانی شدن
protract
تقویت
amplify
دراز کردن
elongate
اضافه کردن
تقویت کردن
augment
توسعه دهد
پر کردن
رایگان
رشد
افزایش دادن
بالا بردن
رهایی
کش آمدن
رها کردن
پد بیرون
چرخش به خارج
وارد جزئیات شوید
تشدید شود
pad out
متورم شدن
افزایش دهد
بزرگ کردن
boost
escalate
swell
magnify
heighten
