aficionado

base info - اطلاعات اولیه

aficionado - علاقه مند

noun - اسم

/əˌfɪʃəˈnɑːdəʊ/

UK :

/əˌfɪʃəˈnɑːdəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aficionado] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که علاقه زیادی به فعالیت یا موضوع خاصی دارد و اطلاعات زیادی در مورد آن دارد


  • کسی که به یک موضوع خاص بسیار علاقه مند و مشتاق است

  • Aspirants and aficionados alike ought to be queuing up outside bookstores to lay hands on it.


    مشتاقان و علاقه مندان به طور یکسان باید در صف های بیرون از کتابفروشی ها قرار بگیرند تا دست به کار شوند.

  • We became aficionados of water before Perrier was a name.


    قبل از اینکه Perrier نامی باشد، ما عاشق آب شدیم.

  • Like a crossword aficionado you developed an affinity with certain compilers - and from Ximenes you stayed well clear!


    مانند یک مشتاق کلمه متقاطع، شما با کامپایلرهای خاصی ارتباط برقرار کردید - و از Ximenes به خوبی واضح ماندید!

  • a movie aficionado


    یک عاشق سینما

  • Early music aficionados will have to go a lot farther than the Peninsula to find comparable satisfaction.


    علاقه مندان به موسیقی اولیه باید خیلی دورتر از شبه جزیره پیش بروند تا رضایت قابل مقایسه ای پیدا کنند.

  • But true opera aficionados were perhaps less surprised.


    اما علاقه مندان واقعی اپرا شاید کمتر تعجب کردند.

example - مثال
  • a ballet aficionado/an aficionado of ballet


    یک طرفدار باله/یک طرفدار باله

  • This coffee is regarded by aficionados as one of the world’s finest.


    این قهوه توسط علاقه مندان به عنوان یکی از بهترین قهوه های جهان شناخته می شود.

  • He’s an aficionado of the history of the game.


    او از علاقه مندان به تاریخ بازی است.

  • Jazz aficionados gathered at the Hollywood Bowl last night for a tribute concert.


    علاقه مندان به جاز شب گذشته در هالیوود بول برای یک کنسرت بزرگداشت جمع شدند.

  • a club for model railway aficionados


    باشگاهی برای دوستداران مدل راه آهن

  • an aficionado of French cinema


    یکی از علاقمندان سینمای فرانسه

synonyms - مترادف
  • fan


    پنکه

  • buff


    گاومیش

  • devotee


    فداکار

  • enthusiast


    علاقهمند

  • fanatic


    متعصب

  • freak


    چیز غریب


  • عاشق

  • nut


    مهره

  • admirer


    ستایشگر

  • addict


    معتاد

  • fiend


    شیطان

  • pundit


    کارشناس

  • adherent


    وابسته

  • appreciator


    قدرشناس

  • bug


    حشره

  • fancier


    فانتزی

  • fool


    احمق

  • habitue


    عادت


  • سر

  • hound


    سگ شکاری

  • junkie


    آشغال

  • junky


    دیوانه

  • maniac


    دانشمند

  • savant


    مکنده

  • sucker


    یکی از معرفت ها

  • one of the cognoscenti


    یک عالی برای


  • علاقه مند

  • afficionado


    ماون

  • maven


    mavin

  • mavin


    دنباله رو

  • follower


antonyms - متضاد
  • nonfan


    غیر فن

  • detractor


    بدخواه


  • منتقد


  • دشمن


  • حریف

  • knocker


    کوبنده

  • caviller


    کاویلر

  • adversary


    تحقیر کننده

  • denigrator


    عیب یاب

  • fault-finder


    ناراضی کننده

  • disapprover


    بدبین

  • faultfinder


    نجار

  • pessimist


    حمله کننده

  • carper


    فوق انتقادی

  • attacker


    سانسور کننده

  • criticizer


    nitpicker

  • hypercritic


    مداح

  • censurer


    کاویل

  • disparager


    بدنام کننده

  • cynic


    بدخیم

  • nitpicker


    متعصب

  • decrier


    پانر

  • caviler


    محکوم کننده

  • defamer


    نادان

  • maligner


    شک دار

  • quibbler


    جمع کننده nit

  • panner


  • castigator


  • ignoramus


  • doubter


  • nit-picker


لغت پیشنهادی

grunts

لغت پیشنهادی

nearing

لغت پیشنهادی

eradicating