amnesia

base info - اطلاعات اولیه

amnesia - فراموشی

noun - اسم

/æmˈniːʒə/

UK :

/æmˈniːziə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [amnesia] در گوگل
description - توضیح

  • وضعیت پزشکی ناتوانی در به خاطر سپردن چیزی


  • یک وضعیت پزشکی که باعث می شود نتوانید چیزها را به خاطر بسپارید


  • از دست دادن توانایی به خاطر سپردن

  • A man suffering from amnesia was identified by his sister who saw his picture on television.


    مردی که از فراموشی رنج می برد توسط خواهرش که تصویر او را در تلویزیون دیده بود شناسایی شد.

  • Again he began to wonder if he was suffering from amnesia.


    دوباره شروع کرد به فکر کردن که آیا از فراموشی رنج می برد.

  • For a time he had amnesia.


    مدتی دچار فراموشی شد.

  • We may never have amnesia or know anyone who suffers from it.


    ممکن است هرگز دچار فراموشی نشویم یا کسی را بشناسیم که از آن رنج می‌برد.

  • When a new consciousness is brought about it shouldn't bring about historical amnesia as it often does.


    وقتی یک آگاهی جدید ایجاد می شود، نباید فراموشی تاریخی ایجاد کند، همانطور که اغلب می کند.

  • It would evaporate in institutional amnesia. 15 Banana-Now Time Reengineering and redesign often focus on time compression.


    در فراموشی نهادی تبخیر می شود. 15 مهندسی مجدد و طراحی مجدد Banana-Now Time اغلب بر روی فشرده سازی زمان تمرکز می کند.

  • He harvested a magnetic puff of amnesia. 2.


    او یک پف مغناطیسی از فراموشی برداشت. 2.

  • The woman who was wearing a camel coat is suffering amnesia and can give no details of her identity.


    این زن که کت شتری به تن داشت، دچار فراموشی است و نمی تواند جزئیاتی از هویت خود ارائه دهد.

  • She was suffering amnesia and taken to Darlington Memorial Hospital.


    او از فراموشی رنج می برد و به بیمارستان دارلینگتون مموریال منتقل شد.

example - مثال
  • After the accident he suffered periods of amnesia.


    او پس از تصادف دچار دوره‌های فراموشی شد.

synonyms - مترادف
  • forgetfulness


    فراموشی

  • blackout


    خاموشی

  • blank


    جای خالی

  • blankness


    خالی بودن

  • blockout


    جلوگیری از

  • obliviousness


    بی توجهی

  • paramnesia


    پارامنزی

  • fugue


    فوگ

  • hypomnesia


    هیپومنزیا

  • oblivion


    بی حوصلگی

  • stupor


    از دست دادن حافظه


  • نقص حافظه

  • lapse of memory


    حافظه ضعیف


  • حافظه کوتاه


  • یک جای خالی


  • ایالت فوگ

  • a total blank


    فراموش کردن

  • fugue state


    نقص در حافظه

  • forgetting


  • memory lapse


  • lapse in memory


antonyms - متضاد

  • حافظه

  • retention


    حفظ

  • recollection


    یادآوری

  • anamnesis


    سرگذشت

  • retentiveness


    نگهداری


  • توانایی به خاطر سپردن

  • powers of recall


    قدرت های یادآوری

  • powers of retention


    قدرت های نگهداری

  • powers of retrospection


    قدرت های گذشته نگری

  • ability for memorization


    توانایی حفظ کردن

لغت پیشنهادی

sesame

لغت پیشنهادی

death

لغت پیشنهادی

askance