appalling
appalling - مخوف
adjective - صفت
UK :
US :
بسیار ناخوشایند و تکان دهنده
خیلی بد
تکان دهنده و بسیار بد
باید اعتراف کنم که رژیم غذایی من وحشتناک بوده است.
مردم زمانی که آینده ای که با آن روبرو هستند بسیار وحشتناک است، بچه دار شدن را متوقف می کنند.
مطبوعات آخر هفته دوباره وحشتناک بود.
حیوانات مورد بی توجهی قرار گرفتند و در شرایط وحشتناکی زندگی کردند.
وعدهها دیگر برایشان مفهومی ندارد، اما این واقعیت وحشتناک در ذهنشان رخنه نکرده است.
The promises no longer have any substance for them but that appalling fact has not penetrated their minds.
رژیم غذایی استاندارد آمریکایی به دلیل کمبود تخیل وحشتناک است.
آلودگی وحشتناک شهر
نه تنها aitches حذف شده است، آوازهای وحشتناک اکنون تقریباً در قلمرو تلفظ برتری دارند.
Not only are aitches dropped, appalling vocals now reign virtually supreme in the realm of pronunciation.
اما از نظر عاطفی او رقت انگیز بود و توسط یک همسر وحشتناک باج گرفته شد.
زندانیان در شرایط وحشتناکی زندگی می کردند.
این یکی از وحشتناک ترین جنایات جنگ بود.
رژیم سوابق وحشتناکی در زمینه حقوق بشر دارد.
سرویس اتوبوس در حال حاضر وحشتناک است.
appalling weather
آب و هوای وحشتناک
رانندگی به خانه وحشتناک بود.
appalling injuries
صدمات وحشتناک
زندانیان در بدترین شرایط نگهداری می شدند.
disgusting
چندش آور
horrible
ناگوار
dreadful
وحشتناک
foul
ناپاک
loathsome
نفرت انگیز
abominable
زننده
nasty
خیلی بد و ناخوشایند
odious
شورش
توهین آمیز
revolting
دافع
بیمار کننده
repellent
دافعه
sickening
متناقض
repulsive
ناراحت کننده - شدیدا ناخوشایند
abhorrent
حالت تهوع آور
repugnant
ناپسند
horrid
تکان دهنده
obnoxious
زشت و زننده
nauseating
حالت تهوع
distasteful
ناخالص
shocking
رسوایی
horrendous
شنیع
hideous
بد
nauseous
پر سر و صدا
gross
مضر
scandalous
obscene
heinous
evil
noisome
noxious
comforting
آرامش بخش
consolatory
تسلی بخش
consoling
دلداری دادن
encouraging
دلگرم کننده
heartening
دل انگیز
reassuring
اطمینان بخش
appealing
جذاب
زیبا
calming
فرو نشاندن
delightful
لذت بخش
خوب
دلپذیر
pleasant
خوش
pleasing
با ادب
polite
رضایت بخش
satisfying
فوق العاده
طبیعی
soothing
دوست داشتني
بسیار
relaxing
آرام بخش
charming
آرام
آتاراکتیک
لولینگ
نشاط آور
calmative
شکوفه دادن
restful
سالم
ataractic
lulling
uplifting
blooming