appetizer
appetizer - پیش غذا
noun - اسم
UK :
US :
یک غذای کوچک که در ابتدای غذا می خورید
مقدار کمی غذا قبل از غذا خورده شود
قسمت اول غذا
مقدار کمی از غذا قبل از غذا یا به عنوان قسمت اول آن خورده شود
نیوزلندی ها از یک پیش غذا و نه پیش غذا به عنوان اولین وعده غذایی لذت می برند.
یک خبرنگار ممکن است روی یک پیش غذا، دیگری روی غذای اصلی و سومی روی یک دسر کار کند.
از روی کنجکاوی، یک پیش غذا از لیست تایپ شده روی پیشخوان سفارش دادم.
بهترین پیشنهاد، یک پیش غذا از کنگر فرنگی پخته شده با سیر بود که در یک نان برشته سرو می شد.
گروت با یک پیش غذا پنکیک دوغ شروع کرد.
Both appetizers were delicious and accomplished just what they were designed for adequately whetting our appetites.
هر دو پیش غذا خوشمزه بودند و دقیقاً همان چیزی را که برای آن طراحی شده بودند انجام دادند و به اندازه کافی اشتهای ما را تحریک کردند.
به طور کلی، پیش غذاها بهتر از پیش غذاها هستند.
آیا همه پیش غذاها سرخ شده اند؟
مقداری زیتون سبز یک پیش غذای ساده درست می کند.
این شراب باید به عنوان پیش غذا به صورت سرد سرو شود.
ما پیش غذاها و خوراکی هایمان را سفارش دادیم.
من می توانم پیش غذای میگو را توصیه کنم.
ساعت 6.30 همه برای نوشیدنی و پیش غذا در سالن جمع شدند.
میانگین هزینه یک وعده غذای کامل سه وعده - پیش غذا، غذای اصلی و دسر - حدود 45 دلار است.
starter
شروع کننده
canapé
کاناپه
entree
ورودی
snack
خوراک مختصر
titbit
لقمه
antipasto
آنتی پاستو
nibble
نیش زدن
nibbles
نیچک ها
dip
شیب
apéritif
آپریتیف
cocktail
کوکتل
savoryUS
savoryUS
savouryUK
savouryUK
aperitif
سوپاپ
مثال
foretaste
پیش مزه کردن
معرفی
munchies
کره خوری
relish
لذت بردن
نمونه
گسترش
طعم
taster
چشنده
tidbit
نکته
اولین دوره
فینگر فود
amuse-gueule
سرگرم کردن
hors d'oeuvre
hors d'oeuvre
cheese platter
بشقاب پنیر
cheese tray
سینی پنیر
entrée
ورود