assigning
assigning - اختصاص دادن
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل فاعل از اختصاص دهد
دادن کار یا کار خاصی به کسی
اگر زمانی را برای یک کار یا فعالیت تعیین کنید، تصمیم می گیرید که در آن زمان انجام شود
اگر برای چیزی مشخصه یا ارزش قائل شوید، می گویید که آن ویژگی را دارد
تصمیم گرفتن دلیلی برای چیزی
فرستادن کسی به جایی برای انجام کاری
برای قرار دادن یک مقدار در یک موقعیت خاص در حافظه یک کامپیوتر
دادن اموال، پول یا حقوق با استفاده از یک روند قانونی
وظیفه بازسازی بیمارستان به نیروهای سازمان ملل واگذار شد.
پرونده به ارشدترین افسر ما محول شده است.
آیا تا به حال روزی را برای مصاحبه در نظر گرفته اید؟
هر بازدید کننده از سایت، یک جایگزین آنلاین را انتخاب می کند که به آن یک نام اختصاص داده می شود.
کارآگاهان نتوانسته اند انگیزه قتل را مشخص کنند.
این گزارش مسئولیت این حادثه را بر عهده مقررات ایمنی ناکافی قرار داده است.
او به دفتر روزنامه برلین منصوب شد.
اموال او به نوه هایش واگذار شد.
appointing
انتصاب
designating
تعیین کردن
nominating
نامزد کردن
naming
نامگذاری
commissioning
راه اندازی
delegating
تفویض اختیار
electing
انتخاب کردن
selecting
دستور دادن
ordaining
قرار دادن
placing
تشکیل می دهد
constituting
جزئیات
detailing
ارسال کردن
posting
استخدام
hiring
مجوز UK
authorisingUK
مجوز دادن به ایالات متحده
authorizingUS
ساخت
making
برچسب زدن
tagging
رای دادن
voting
ثبت نام
enrolling
اتخاذ
adopting
شکاف
slotting
زبانه زدن
tabbing
ریخته گری
casting
معاونت بریتانیا
deputisingUK
معاونت ایالات متحده
deputizingUS
توانمندسازی
empowering
ترویج
promoting
پدید آوردن
creating
دوبله
dubbing
اشتراک انتخاب
co-opting
مجموعه
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
gathering
جمع آوری
hoard
احتکار
hoarding
نگه دارید
نقطه اتصال
juncture
نگه داشتن
keeping
نگهداری
حفظ
retention
فروشگاه
وحدت
unity
کل
