banking

base info - اطلاعات اولیه

banking - بانکداری

noun - اسم

/ˈbæŋkɪŋ/

UK :

/ˈbæŋkɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [banking] در گوگل
description - توضیح

  • تجارت یک بانک

  • the business activity of banks and similar institutions


    فعالیت تجاری بانک ها و موسسات مشابه

  • using the services that a bank provides


    با استفاده از خدماتی که یک بانک ارائه می کند


  • کسب و کار اداره یک بانک

  • the activity of managing the money in your bank accounts


    فعالیت مدیریت پول در حساب های بانکی شما

  • the business of operating a bank or providing the services of a bank


    کسب و کار اداره یک بانک یا ارائه خدمات یک بانک

  • the act of using the services of a bank


    عمل استفاده از خدمات بانک

  • By appealing directly to his fellow-citizens and banking on a generous response the President may just have gambled correctly.


    رئیس جمهور با توسل مستقیم به همشهریان خود و ارائه یک پاسخ سخاوتمندانه، ممکن است به درستی قمار کرده باشد.

  • It is a time for Germanically cautious central banking.


    اکنون زمان بانکداری مرکزی محتاطانه آلمانی است.

  • Customers still get landed with unexpected bills for bank charges, despite the arrival of the age of free banking.


    با وجود فرا رسیدن عصر بانکداری رایگان، مشتریان همچنان با قبوض غیرمنتظره برای هزینه های بانکی مواجه می شوند.

  • Hardly what you might call an international banking centre.


    به سختی می توانید آن را یک مرکز بانکی بین المللی بنامید.

  • Maybe merchant banking is the ultimate microcosm for life after all.


    شاید بانکداری تجاری نهایتاً دنیای کوچک برای زندگی باشد.

  • Retail banking facilities were provided to meet the needs of settlers.


    تسهیلات بانکی خرد برای رفع نیازهای شهرک نشینان ارائه شد.

  • Although that crisis seemed serious then compared with the present threat to the world banking system it was small beer.


    اگرچه آن بحران در آن زمان در مقایسه با تهدید فعلی برای سیستم بانکی جهانی جدی به نظر می رسید، اما آبجو کوچک بود.

example - مثال
  • She's thinking about a career in banking.


    او به شغلی در بانکداری فکر می کند.


  • جامعه بانکی بین المللی

  • This software is used in banking.


    این نرم افزار در امور بانکی کاربرد دارد.

  • At first consumers were wary of online banking.


    در ابتدا مصرف کنندگان نسبت به بانکداری آنلاین محتاط بودند.

  • I mainly use the internet banking service.


    من عمدتا از خدمات بانکداری اینترنتی استفاده می کنم.

  • international banking


    بانکداری بین المللی

  • I need to do my banking this afternoon.


    امروز بعدازظهر باید امور بانکی ام را انجام دهم.

  • A lot of people are doing their banking online now.


    بسیاری از مردم در حال حاضر بانکداری خود را به صورت آنلاین انجام می دهند.


  • حرفه ای در بانکداری بین المللی

  • banking industry/sector


    صنعت/بخش بانکداری

  • I prefer to do my banking locally.


    من ترجیح می دهم بانکداری خود را به صورت محلی انجام دهم.

  • Do you do your banking online?


    آیا بانکداری خود را آنلاین انجام می دهید؟

synonyms - مترادف
  • backing


    پشتیبان


  • دارایی، مالیه، سرمایه گذاری


  • سرمایه گذاری

  • lending


    امانت دادن


  • منابع مالی

  • bankerage


    بانکداری

  • financial transactions


    تراکنشهای مالی

  • money dealing


    معامله پول

  • moneylending


    قرض دادن پول

antonyms - متضاد
  • withdrawing


    عقب نشینی

  • disbursing


    پرداخت

  • dispersing


    پراکنده کردن


  • خرج کردن

  • straightening


    صاف کردن

لغت پیشنهادی

periphery

لغت پیشنهادی

digitized

لغت پیشنهادی

bounden duty