bloodstain
bloodstain - لکه خون
noun - اسم
UK :
US :
علامت یا لکه خون
علامتی که توسط خون، اغلب در نتیجه یک رویداد خشونت آمیز ایجاد می شود
علامتی که با خون ساخته شده است
در متن نوشته شده بود که اعتقاد بر این بود که لکهها لکههای خون هستند، نه این که بودند.
من می دانم که جسد کجا بود، زیرا لکه های خون پیدا کردیم.
چه کسی رویای من را به سفیدی ملحفه های عروسی، لب هایم مبهم مانند لکه های خون شسته شده را خواهد دید؟
غار خالی بود و هیچ لکه خونی در جایی دیده نمی شد.
هیچ نشانه ای وجود ندارد که هالیوود در حال ورق زدن برگ جدیدی است، عاری از لکه های خون.
And they still drag out those photographs I took of the splashes and use them to illustrate lectures on bloodstains.
و آنها هنوز هم آن عکسهایی را که من از آب پاشیدهام گرفتهام بیرون میکشند و از آنها برای نشان دادن سخنرانیهایی درباره لکههای خون استفاده میکنند.
لکه های خون روی زمین بود.
به هر حال قایق غرق شد و لکه هایی روی آن بود که فکر می کردند لکه خون است.
I choose to believe he was merely a slob rather than inefficient enough to walk around with bloodstains from his last victim.
من تصمیم میگیرم باور کنم که او صرفاً یک آدم تنبل بود و نه آنقدر ناکارآمد که بتواند با لکههای خون آخرین قربانیش راه برود.