bouncing
bouncing - جهنده
adjective - صفت
UK :
US :
سالم و پر انرژی
(مخصوصاً نوزاد) سالم و پرانرژی
(از نوزادان) شاد و سلامت
He tried to brake with this ice-axe but started turning great cartwheels, bouncing all the way down.
او سعی کرد با این تبر یخی ترمز کند، اما شروع به چرخاندن چرخهای بزرگ کرد و تا انتها به پایین پرید.
با جهش کرانستون در امتداد گالری بلبل، به نظر می رسید که کل خانه با سر و صدا آواز می خواند.
نوه جهنده - اولین نوه جورج - کمک زیادی به کاهش درد او خواهد کرد.
سخنران زن من قلعه جهنده را دوست دارم زیرا می توانید به ارتفاعات بروید.
در زیر ما، Garbh Uisge میدرخشید، که با صدایی پر سر و صدا از ذوب برفها بر روی تختههای درهم ریخته به پایین میپرید.
آنها میتوانستند صدای باران را که روی چمنها میپالید و از سقف جیپ میپرد، بشنوند.
Ever since Vogue homed in on it last December, the Wonderbra has been literally bouncing off the shelves.
از زمانی که Vogue در دسامبر گذشته وارد آن شد، Wonderbra به معنای واقعی کلمه از قفسهها پرید.
But it is up front where the experts ply their trade and both Ian Wright and Les Ferdinand are bouncing with confidence.
اما این در جلو است که کارشناسان تجارت خود را انجام می دهند و ایان رایت و لس فردیناند هر دو با اعتماد به نفس بالا می روند.
سالم
blooming
شکوفه دادن
robust
قدرتمند
thriving
پر رونق
vigorous
قوی
مناسب
flourishing
شکوفا شدن
lively
زنده
able-bodied
توانمند
energetic
پر انرژی
خوب
hale
هاله
hearty
دلچسب
perky
باحال
صدا
sprightly
با شکوه
محکم
sturdy
به خوبی شرطی شده
کل
well-conditioned
هوازی شده
زنده و لگد زدن
wholesome
مناسب مبارزه
aerobicized
در شرایط خوب
در سلامتی خوب
در شکل خوب
در تریم خوب
پر از لوبیا
در حالت خوب
ailing
بیمار
diseased
نامناسب
ناسالم
ناخوش
unfit
ناتوان
unhealthy
ضعیف
unsound
مریض
unwell
ضعیف شده
indisposed
کبدی
poorly
دلگیر
sickly
حالت تهوع
debilitated
بی اعتبار
infirm
بستری
sickened
اوج
liverish
در بیمارستان بستری در انگلستان
queasy
بستری در ایالات متحده
خاموش
nauseous
خم کردن
nauseated
وابیت
invalid
عجیب و غریب
bedridden
دانه دار
peaky
طناب دار
hospitalisedUK
خامه ای
hospitalizedUS
crook
wabbit
queer
seedy
ropy
crummy