burial

base info - اطلاعات اولیه

burial - خاکسپاری

noun - اسم

/ˈberiəl/

UK :

/ˈberiəl/

US :

family - خانواده
bury
دفن کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [burial] در گوگل
description - توضیح

  • عمل یا مراسم گذاشتن جسد در قبر


  • عمل دفن چیزی در زمین


  • عمل گذاشتن جسد در زمین یا مراسم مرتبط با آن

  • the act of putting a dead body into the ground or the ceremony performed when this is done


    عمل گذاشتن جسد در زمین یا مراسمی که در هنگام انجام این کار انجام می شود

  • The price of a more elaborate service and burial looks to be £17,000.


    به نظر می رسد قیمت خدمات دقیق تر و دفن 17000 پوند باشد.

  • Painter Betina Fink's new series Ancestral Park focuses on a contemporary burial ground near her home.


    مجموعه جدید نقاش بتینا فینک، پارک اجدادی، بر یک محل دفن معاصر در نزدیکی خانه او تمرکز دارد.

  • The patina the bronzes had acquired during burial was much admired, and people assumed that they had originally been patinated.


    پتینه ای که برنزها در هنگام دفن به دست آورده بودند بسیار مورد تحسین قرار گرفت و مردم تصور می کردند که آنها در اصل پتینه کاری شده بودند.

  • The tilting of the layers tells us of a period of gentle deformation that followed burial of the sediments.


    کج شدن لایه ها به ما از دوره ای از تغییر شکل ملایم می گوید که پس از دفن رسوبات رخ داد.

  • Interor intra-mural burials were not typically observed within the houses of the Indus cities.


    تدفین های درون دیواری معمولاً در خانه های شهرهای سند مشاهده نمی شد.

  • The ancient Israelites set great store by proper burial.


    بنی اسرائیل باستان با تدفین مناسب ارزش بزرگی برای خود قائل بودند.

  • Still I feel certain our days at the burial site are numbered.


    با این حال، من مطمئن هستم که روزهای ما در محل دفن به شماره افتاده است.

  • However the survival of certain types of artefact is as much the result of various factors prior to burial as to post-depositional processes.


    با این حال، بقای انواع خاصی از مصنوعات به همان اندازه که نتیجه عوامل مختلف قبل از دفن است و فرآیندهای پس از رسوب گذاری است.

example - مثال
  • a burial place/mound/site


    محل دفن / تپه / محل دفن

  • Her body was sent home for burial.


    جنازه او برای خاکسپاری به خانه فرستاده شد.

  • His family insisted he should be given a proper burial.


    خانواده او اصرار داشتند که او باید به طور مناسب دفن شود.

  • baptism, marriage and burial services


    خدمات تعمید، ازدواج و تدفین

  • His body was returned home for burial.


    جنازه او برای خاکسپاری به خانه بازگردانده شد.

  • There were objections to the body's burial in consecrated ground.


    مخالفت هایی با دفن جسد در زمین مقدس وجود داشت.

  • We want to give him a decent burial.


    ما می خواهیم او را به خاک بسپاریم.

  • disturbing an ancient burial site


    مزاحم محل دفن باستانی

  • preventing the body's burial in consecrated ground


    جلوگیری از دفن جسد در زمین مقدس

  • We went back to Ireland for my uncle's burial.


    برای خاکسپاری عمویم به ایرلند برگشتیم.

  • We went back to Minnesota for my uncle’s burial.


    برای خاکسپاری عمویم به مینه سوتا برگشتیم.

synonyms - مترادف
  • burying


    دفن کردن

  • interment


    مقبره

  • entombment


    تنومند

  • inhumation


    تمسخر

  • obsequies


    مراسم خاکسپاری


  • مزارع

  • sepulture


    متعهد

  • committal


    تعزیه ها

  • exequies


    مداخله کردن

  • entombing


    گواهی

  • interring


    مراسم تشییع جنازه

  • obsequy


    شش عمیق

  • deposition


    آخرین مناسک

  • funerary rites


    دراز کشیدن برای استراحت


  • محموله به قبر

  • last rites


    سرویس

  • funeral rites


    آخرین دفاتر

  • laying to rest


    متحمل شدن

  • consignment to the grave


    جریمه


  • معمولا


  • مراسم

  • last offices


    مداحی

  • inurning


    خدمات تدفین

  • inurnment


    بیداری



  • eulogy


  • burial service


  • burial ceremony


  • funeral rite


  • vigil


antonyms - متضاد
  • exhumation


    نبش قبر

  • disinterment


    از هم گسیختگی

  • unearthing


    کشف کردن


  • کشف


  • یافته

  • excavation


    حفاری

لغت پیشنهادی

curl

لغت پیشنهادی

remains

لغت پیشنهادی

cher