charmed
charmed - افسون شده
N/A - N/A
UK :
US :
بسیار خوشحال یا جذب جذابیت کسی
در زندگی بسیار خوش شانس باشید، اغلب از موقعیت های خطرناک بدون آسیب دیدن فرار می کنید
او متوجه نشده بود که آنها می توانند از دایره جذاب خودشان بیرون بیایند.
Each clique treated the establishment as its club and took no notice at all of anyone outside the charmed circle.
هر دسته با مؤسسه به عنوان باشگاه خود رفتار می کردند و به هیچکس خارج از حلقه جذاب توجه نمی کردند.
جای تعجب نیست که او و چارلز احساس می کردند که زندگی جذابی دارند، که روزگار به نفع آنهاست.
برای ما خیلی آسان بوده است. ما تاکنون زندگی های جذابی داشته ایم.
آنها یک نژاد جذاب، یا حتی یک نژاد جذاب نیستند.
The moment of charmed stillness collapsed - or more properly exploded - into motion and exclamation.
لحظه سکون افسونکننده به حرکت و تعجب فرو ریخت - یا بهطور دقیقتر منفجر شد.
magical
جادویی
enchanted
مسحور شده
magic
شعبده بازي
mystic
عارف
bewitched
جادو شده
entranced
شیفته
spellbound
طلسم شده
supernatural
فراطبیعی
necromantic
نکرومانتیک
possessed
مجذوب
sorcerous
جادوگر
thaumaturgical
تاوماتورژیکی
تحت یک طلسم
ensorcelled
ensorcelled
خاص
قدرتمند
mysterious
اسرار امیز
enchanting
مسحور کننده
wizardly
به طرز جادویی
thaumaturgic
تاوماتورژیک
occult
غیبی
weird
عجیب و غریب
numinous
بی ارزش
fairylike
پری مانند
کامل
dreamlike
رویایی
fairy-tale
افسانه
exquisite
نفیس
Druidical
درویدیک
miraculous
معجزه آسا
spiritualistic
معنویت گرا
disenchanted
افسون شده
indifferent
بي تفاوت
repulsed
دفع کرد
hating
متنفر بودن
disliked
دوست نداشتن
hated
منفور
disenthralled
بی حوصله
unhappy
ناراضی
uninterested
بی علاقه
خسته
bored
disinterested
