attached
attached - پیوست شده است
adjective - صفت
UK :
US :
Please complete the attached application form.
لطفا فرم درخواست پیوست را تکمیل کنید.
اطمینان حاصل کنید که تمام سیم ها محکم وصل می شوند.
توپ به طول یک زنجیر نازک متصل شده بود.
من تا به حال ندیده بودم دو نفر اینقدر به هم وابسته باشند.
ما خیلی به این خانه وابسته شده ایم.
جورج واضح است که بسیار به شما وابسته است.
واحد پژوهش وابسته به دانشگاه می باشد.
بچه ها خیلی به پدربزرگ و مادربزرگشان وابسته هستند.
من خیلی به گیتار قدیمی ام وابسته هستم.
او واقعاً به گربه هایش وابسته می شود.
fond of
علاقه مند به
partial to
جزئی به
inclined to
مایل به
affected by
متاثر از
devoted to
اختصاص داده شده به
affectionate towards
با محبت نسبت به
affectionate with
دوست داشتنی با
caring of
مراقبت از
enthusiastic about
مشتاق در مورد
enamoured with
شیفته با
hooked on
قلاب شده است
عاشق
passionate about
پرشور در مورد
داشتن یک نقطه نرم برای
وحشی در مورد
caring towards
مراقبت نسبت به
nuts about
آجیل در مورد
struck on
زده شد
شیرین در
دیوانه در مورد
کوچک در مورد
potty about
مناقصه نسبت به
tender towards
با نقطه نرم برای
نقطه چین در مورد
dotty about
پر از تحسین برای
پر از احترام
به
جزئي
partial
شیب دار
inclined
متأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا
affected
allergic
حساسیتی
averse
بیزاری
disinclined
بی میلی
reluctant
بی میل
opposed
مخالف
loath
نفرت
unwilling
ناخواسته، بی میل
indisposed
ناتوان
hesitant
مردد، دودل
hostile
خصومت آمیز
antipathetic
ضد درد
antagonistic
آنتاگونیست
در برابر
inimical
خصمانه
می ترسد
anti
ضد
uneager
بی اشتیاق
unfriendly
غیر دوستانه
opposing
غیر مشتاق
unenthusiastic
دوباره
contrary
نامطلوب انگلستان
agin
مقاوم
unfavourableUK
ایالات متحده نامطلوب
resistant
آماده نشده
unfavorableUS
baulkingUK
unprepared
balkingUS
baulkingUK
مشکوک
balkingUS
بد اخلاق
dubious
عصبی
ill-disposed
