ail

base info - اطلاعات اولیه

ail - بیماری

verb - فعل

/eɪl/

UK :

/eɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [ail] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • They discussed the problems ailing the steel industry.


    آنها مشکلات صنعت فولاد را مورد بحث قرار دادند.

  • What is ailing you?


    چه چیزی شما را ناراحت می کند؟

  • The government seems to have no understanding of what ails the country.


    به نظر می رسد که دولت درکی از وضعیت کشور ندارد.

  • She had been ailing for years before she died.


    او سال ها قبل از مرگ بیمار بود.

  • I don’t know what’s ailing her.


    من نمی دانم چه چیزی او را ناراحت می کند.

synonyms - مترادف

  • مریض بودن

  • be indisposed


    بی اختیار باشد

  • be unwell


    ناخوش باش


  • ضعیف باشد


  • کلاهبردار باش

  • be crook


    درد داشته باشد


  • احساس درد


  • احساس ناخوشی

  • feel unwell


    صدمه


  • رنج بردن


  • حالت تهوع

  • nauseate


antonyms - متضاد
  • calm


    آرام


  • ساختن


  • ساکت


  • حل کن

  • soothe


    آرام کردن

  • tranquilliseUK


    tranquilliseUK

  • tranquilizeUS


    tranquilizeUS

  • aid


    کمک


  • کمک کند


  • لطفا


  • خوشحال کردن


  • راحتی


  • تسکین دادن

  • appease


    اطمینان دادن

  • reassure


    مسکن

  • placate


    توضیح

  • pacify


    روشن کردن

  • relieve


    سفارش


  • لذت بسیار

  • clarify


    سهولت


  • نرم کردن

  • delight


    پاکسازی

  • assuage


    آروم باش


  • آرام باش

  • mollify


    organizeUS



  • enlighten


  • calm down



  • organizeUS


لغت پیشنهادی

subtitles

لغت پیشنهادی

scary

لغت پیشنهادی

disrespect