compose
compose - ساختن
verb - فعل
UK :
US :
از تعدادی مواد، قطعات یا افراد تشکیل شود
با هم ترکیب شدن تا چیزی بسازند
برای نوشتن یک قطعه موسیقی
پس از احساس خشم، ناراحتی یا هیجان بسیار سعی کنید آرام شوید
برای اینکه خود را آرام جلوه دهید یا احساس کنید
چیدمان قسمتهای یک نقاشی، عکس یا صحنه بهگونهای که به نتیجه خاصی برسد
برای تولید موسیقی، شعر، یا نوشتار رسمی
از چیزهای مختلف تشکیل شود
قطعاتی بودن که چیزی از آنها ساخته شده است
تا بعد از عصبانیت یا ناراحتی دوباره خود را آرام کنید
سعی کنید بعد از عصبانیت یا ناراحتی خود را آرام جلوه دهید یا احساس کنید
to arrange words, sentences, pages, etc. in preparation for printing
ترتیب دادن کلمات، جملات، صفحات و غیره در آماده سازی برای چاپ
برای تولید یا خلق موسیقی، شعر، یا یک قطعه نوشته
شکل دادن یا ساختن چیزی
تام سعی کرد نامه ای بنویسد، اما نمی توانست تمرکز کند.
این منو شامل بیش از 60 غذای کوچک است که می توانید از آنها یک غذا درست کنید.
اولسن میداند چگونه صحنهای از نظر بصری جالب بسازد، اما فیلمنامه او را ناامید میکند.
این موسیقی توسط کیت جارت ساخته و اجرا شده است.
اعتقاد بر این است که این اشعار عاشقانه توسط شاعری در دربار پادشاه هنری دوم سروده شده است.
آهنگی ساخته شوبرت
داریو برای امرار معاش آهنگسازی می کند.
Microsoft Mail به کاربران این امکان را می دهد که پیام های نامه الکترونیکی را بخوانند، بنویسند، ارسال کنند یا به آنها پاسخ دهند.
موتزارت اولین سمفونی خود را زمانی که هنوز کودک بود ساخت.
The region was bitter cold in winter and was composed largely of woodland tracts veined heavily with water.
این منطقه در زمستان سرد بود و عمدتاً از مناطق جنگلی تشکیل شده بود که رگه های زیادی با آب داشت.
شومان در آهنگسازی بهتر از نواختن آن بود.
من به یک مکان آرام برای جمع آوری افکارم نیاز داشتم.
او ارتش کوچکتری را پیشنهاد کرد که متشکل از سربازان آموزش دیده و مجهزتر باشد.
یک ماه جوان که بر روی آبهای آبشار میدرخشد، باعث میشود که آنها از برف در حال حرکت تشکیل شدهاند.
Language is richly composed of many references which set up a commonality of theme between different parts of text or speech.
زبان به طور غنی از منابع بسیاری تشکیل شده است که یک موضوع مشترک را بین بخش های مختلف متن یا گفتار ایجاد می کند.
بخش دوم مرور ادبیات است و از سه زیر عنوان اصلی تشکیل شده است.
گلس موسیقی فیلم کوکتو را ساخته است.
موتزارت آخرین اپرای خود را اندکی قبل از مرگش ساخت.
موسیقی که مخصوص این مناسبت ساخته شده است
نامه اعتراضی نوشت.
ده نفر کمیته را تشکیل می دهند.
اما اخم کرد و سعی کرد خودش را جمع و جور کند.
آنقدر گیج شده بودم که به سختی می توانستم افکارم را جمع و جور کنم.
پروکوفیف آهنگسازی را در سن پنج سالگی آغاز کرد.
موسیقی مخصوص این فیلم ساخته شده است.
یک قطعه موسیقی که برای فلوت ساخته شده است
او این شعر را برای همسرش سروده است.
وکیل من قصد دارد شکایت نامه ای تنظیم کند.
هوا عمدتاً از نیتروژن و اکسیژن تشکیل شده است.
در آن زمان زنان تنها 1.6 درصد از نیروهای ایالات متحده را تشکیل می دادند.
بالاخره گریه نکرد و خودش را آرام کرد.
از نظر عاطفی بر من غلبه کرده بود و مدتی طول کشید تا خودم را جمع و جور کنم.
اگرچه بازیکنان خودشان را ترکیب کردند، اما ناامیدی آنها از باخت پنهان نشد.
پس از آهنگسازی، واتسون با جمعیت صحبت کرد.
لحظه ای را به جمع بندی خود اختصاص دهید، سپس به سوالات صادقانه پاسخ دهید.
سعی کردم ویژگی هایم را در یک لبخند جمع کنم.
این اپرا در سال 1931 ساخته شد اما تا سال 1940 اجرا نشد.
منطقه شهری از شهر نیویورک و بخش هایی از نیوجرسی و کانکتیکات تشکیل شده است.
ايجاد كردن
devise
تدبیر
contrive
تولید کردن
ساختن
fabricate
سرهم کردن
concoct
روش
forge
اختراع کردن
مهارت
فرم
invent
سرچشمه
آماده کردن
حامله شدن
originate
قالب
گردآوری
هماهنگ کردن
conceive
جمع آوری کنید
مقایسه
برپایی
compile
آرایش
orchestrate
ترسیم کند
assemble
کنار هم گذاشتن
comp
فکر کن
بپز
رویا دیدن
معلوم شود
شلاق زدن
whip up