cathartic
cathartic - کاتارتیک
adjective - صفت
UK :
US :
به شما کمک می کند تا احساسات شدید یا خشن را از بین ببرید
involving the release of strong emotions through a particular activity or experience
شامل آزادسازی احساسات قوی از طریق یک فعالیت یا تجربه خاص است
واضح است که مکالمات با همسالان دلچسب بود.
تأثیر این فعالیت کاتاریک است.
گونهاش با اثری تهاجمی روی حواسش، گونههای او را برس زد.
و این برای من زیباترین و جذاب ترین تجربه بود.
صحبت کردن با یک مشاور می تواند یک تجربه تسکین دهنده باشد.
آیا هرگز می تواند بیش از یک نیروی کاتارتیک یا یک حواس پرتی تسکین دهنده باشد؟
Others include the cathartic process of making amends to the people you have hurt through your addiction.
موارد دیگر شامل فرآیند تسکین دهنده جبران خسارت افرادی است که از طریق اعتیاد خود به آنها صدمه زده اید.
من در حالی که روی آن کاناپه دراز کشیده ام بسیار گریه کرده ام و متوجه شده ام که عمل گریه کردن یک رهایی کاتاریک است.
The movie pivots on not one but two such changes, and the result is exhaustingly cathartic, ultimately uplifting.
فیلم نه یک بلکه دو تغییر از این قبیل را محور قرار می دهد، و نتیجه به طرز طاقت فرسا و در نهایت نشاط آور است.
cleaning
تمیز کردن
cleansing
پاکسازی
purgative
پاک کننده
purging
تصفیه کننده
purifying
رها کردن
releasing
تحویل دادن
delivering
جن گیری آمریکا
exorcizingUS
جن گیری انگلستان
exorcisingUK
آزاد کردن
freeing
تسکین دهنده
relieving
منع کننده
abreactive
تضعیف کننده
depurative
لوسترال
lustral
خلاص شدن
ridding
کاتارتیک
cathartical
عاطفی
شدید، قوی
رهایی بخش
liberating
ملین
laxative
زودگذر
aperient
تخلیه کننده
evacuant
اککوپروتیک
eccoprotic
نرم
lenitive
خالی کردن
emptying
استفراغ کننده
emetic
لوستری
lustrative
برزخی
purgatorial
کفاره بخش
expiatory
امری
purificatory
aperitive
repressive
سرکوبگر
undemocratic
غیر دموکراتیک
شدید
سخت است
harsh
خشن
authoritarian
اقتدارگرا
despotic
مستبد
tyrannical
ظالم
dictatorial
دیکتاتوری
oppressive
اجباری
coercive
ضد دموکراتیک
anti-democratic
توتالیتر
totalitarian
خودکامه
autocratic
فاشیست
tyrannous
سخت گیرانه
fascist
وحشیانه
strict
سرکوب کننده
brutal
مطلق
suppressive
مسلط
ظالمانه
dominating
دراکونیایی
cruel
مشت آهنی
draconian
غیر لیبرال
iron-fisted
illiberal
