ail
ail - بیماری
verb - فعل
UK :
US :
بیمار بودن یا ایجاد احساس بیماری یا ناراحتی در کسی
ایجاد مشکل و مشکل برای کسی یا چیزی
مریض شدن یا باعث بیماری شدن
احساس بیماری، ناسالم یا ضعیف شدن شخصی یا ایجاد آن
یک نوع تور بزرگ به تنهایی انجام دهم، آب را بگیرم و آنچه را که مرا درگیر کرده است درمان کنم.
آنها مشکلات صنعت فولاد را مورد بحث قرار دادند.
What is ailing you?
چه چیزی شما را ناراحت می کند؟
The government seems to have no understanding of what ails the country.
به نظر می رسد که دولت درکی از وضعیت کشور ندارد.
او سال ها قبل از مرگ بیمار بود.
I don’t know what’s ailing her.
من نمی دانم چه چیزی او را ناراحت می کند.
calm
آرام
ساختن
ساکت
حل کن
soothe
آرام کردن
tranquilliseUK
tranquilliseUK
tranquilizeUS
tranquilizeUS
کمک
کمک کند
لطفا
خوشحال کردن
راحتی
تسکین دادن
appease
اطمینان دادن
reassure
مسکن
placate
توضیح
pacify
روشن کردن
relieve
سفارش
لذت بسیار
clarify
سهولت
نرم کردن
delight
پاکسازی
assuage
آروم باش
آرام باش
mollify
organizeUS
enlighten
calm down
organizeUS