amber

base info - اطلاعات اولیه

amber - کهربا

adjective - صفت

/ˈæmbər/

UK :

/ˈæmbə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [amber] در گوگل
description - توضیح
  • a yellowish brown colour


    یک رنگ قهوه ای مایل به زرد

  • a hard yellowish brown substance used to make jewellery


    ماده ای سخت قهوه ای مایل به زرد که برای ساخت جواهرات استفاده می شود

  • a hard transparent, yellowish-brown substance that was formed in ancient times from resin (= a substance produced by trees) and is used in jewellery


    ماده ای سخت شفاف و قهوه ای مایل به زرد که در زمان های قدیم از رزین (= ماده ای که درختان تولید می کنند) به وجود می آمد و در جواهرات به کار می رفت.

  • a yellow-brown colour


    یک رنگ زرد قهوه ای

  • the yellowish-orange traffic light that shows between the green and the red to warn drivers that the lights are about to change


    چراغ راهنمایی نارنجی مایل به زرد که بین سبز و قرمز نشان داده می شود تا به رانندگان هشدار دهد که چراغ ها در شرف تغییر هستند.

  • yellow-orange or yellow-brown in colour


    به رنگ زرد-نارنجی یا زرد-قهوه ای

  • made of or containing the substance amber


    ساخته شده یا حاوی ماده کهربا

  • There was no light on in the room directly above but amber glowed from the darkroom doorway.


    در اتاق مستقیماً در بالا نور روشن نبود، اما کهربا از درگاه تاریکخانه می درخشید.

  • Pollard would sit there savoring their gradations: honey amber, copper amber, apricot amber, root-beer amber.


    پولارد آنجا می نشست و از درجه بندی آنها می چشید: کهربا عسلی، کهربای مسی، کهربای زردآلو، کهربای ریشه دار.

  • It stayed on her pinning her down mercilessly, like a fly trapped in amber.


    مثل مگسی که در کهربا به دام افتاده روی او ماند و بی رحمانه او را به زمین چسباند.

  • Her face was pale and tragic in the lamplight; her bright eyes shone like amber held up to the light.


    صورتش در نور چراغ رنگ پریده و غم انگیز بود. چشمان درخشان او مانند کهربا در برابر نور می درخشید.

  • Britain may also have been the trade-source of the small amount of amber found in Crete.


    بریتانیا همچنین ممکن است منبع تجارت مقدار کمی کهربا در کرت باشد.

  • Jarvis even sees a market for eyeshields tinted grey, for sunny-day play or amber, for street hockey at dusk.


    جارویس حتی بازاری برای سپر چشم خاکستری رنگی، برای بازی در روزهای آفتابی، یا کهربایی، برای هاکی خیابانی در هنگام غروب می بیند.

  • I study the amber until the waves of indecision and conflict about leaving Joe and the house recede.


    من کهربا را مطالعه می کنم تا زمانی که امواج بلاتکلیفی و درگیری در مورد ترک جو و خانه فروکش کند.

  • The amber was at one time polished to make a pendant with the fly as centre piece.


    کهربا در یک زمان صیقل داده شد تا یک آویز با مگس به عنوان قطعه مرکزی ساخته شود.

example - مثال
  • Her amber eyes shone in the dark.


    چشمان کهربایی او در تاریکی می درخشید.

  • He has a collection of prehistoric insects preserved in amber.


    او مجموعه ای از حشرات ماقبل تاریخ را در کهربا نگهداری می کند.

  • Greek philosophers discovered that when amber is rubbed against cloth, lightweight objects will stick to it.


    فیلسوفان یونانی کشف کردند که وقتی کهربا به پارچه مالیده می شود، اجسام سبک وزن به آن می چسبند.

  • She combines strong geometry with subtle colors, from muted sage to pale amber.


    او هندسه قوی را با رنگ های ظریف ترکیب می کند، از مریم گلی خاموش تا کهربای کم رنگ.

  • Favaios is an amber coloured sweet wine from the Pinhao area of Portugal's Douro Valley.


    Favaios یک شراب شیرین کهربایی از منطقه Pinhao در دره Douro پرتغال است.

  • The lights turned to amber.


    چراغ ها به رنگ کهربایی در آمدند.

  • an amber light


    یک نور کهربایی

  • The lights cast an amber glow on the room.


    نورها درخششی کهربایی به اتاق می‌دادند.

  • an amber necklace


    یک گردنبند کهربایی

  • She stopped at a shop specialising in beautiful amber jewellery.


    او در مغازه ای که متخصص در جواهرات زیبای کهربایی بود توقف کرد.

synonyms - مترادف

  • رنگ زرد


  • طلا

  • blond


    بلوند


  • لیمو

  • saffron


    زعفران

antonyms - متضاد

  • سبز

  • red


    قرمز

  • nonyellow


    غیر زرد

لغت پیشنهادی

lockstep

لغت پیشنهادی

abysmal

لغت پیشنهادی

inspections